جدول جو
جدول جو

معنی تطهر

تطهر((تَ طَ هُّ))
پاک شدن، سرو تن شستن، شست وشو
تصویری از تطهر
تصویر تطهر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تطهر

تطهر

تطهر
پاکایش، خود شویی، باز داشت خود از گناه پاک شدن سر و تن شستن، شست و شو
فرهنگ لغت هوشیار

تطهر

تطهر
سر و تن شستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پاک شدن و غسل آوردن زن از خون و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاک شدن و سر و تن شستن. (آنندراج). پاک شدن ازریم و آلودگی و غسل کردن زن. (از اقرب الموارد) ، پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خود را بازداشتن از گناه. (آنندراج). خودداری کردن از گناه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تطیر

تطیر
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
فرهنگ لغت هوشیار

تطهیر

تطهیر
پاکاندن پاک گرداندن، شست و شوی پاک کردن پاکیزه ساختن شستن، پاکی طهارت، جمع تطهیرات
فرهنگ لغت هوشیار

تطور

تطور
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار