تغایر زوجان، یکدیگر را همسر دیگر خواستن یعنی به شک آوردن دیگری را. (از اقرب الموارد) ، تغایر اشیاء، اختلاف آنها. (از اقرب الموارد). غیر همدیگر شدن. (آنندراج)
تغایر زوجان، یکدیگر را همسر دیگر خواستن یعنی به شک آوردن دیگری را. (از اقرب الموارد) ، تغایر اشیاء، اختلاف آنها. (از اقرب الموارد). غیر همدیگر شدن. (آنندراج)
پاک کردن. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج). پاک گردانیدن و از همین است تطهیر ختان، ختنه کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : کار اوو تو تا گه تطهیر کار طفل است و آن حجامش شکرش در دهان نهد و آنگه ببرد پاره ای ز اندامش. خاقانی. و رجوع به تطهیر کردن شود، شستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غسل دادن چیزی به آب. (از اقرب الموارد). پاک کردن از معصیت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - تطهیر سرائر، عبارت است از لب ّ لباب و غایت علم سلوک. (کشاف اصطلاحات الفنون). - تطهیر قلب، راه ندادن خیالات فاسد در دل. (انجمن آرا)
پاک کردن. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج). پاک گردانیدن و از همین است تطهیر ختان، ختنه کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : کار اوو تو تا گه تطهیر کار طفل است و آن حجامش شکرش در دهان نهد و آنگه ببرد پاره ای ز اندامش. خاقانی. و رجوع به تطهیر کردن شود، شستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غسل دادن چیزی به آب. (از اقرب الموارد). پاک کردن از معصیت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - تطهیر سرائر، عبارت است از لب ّ لباب و غایت علم سلوک. (کشاف اصطلاحات الفنون). - تطهیر قلب، راه ندادن خیالات فاسد در دل. (انجمن آرا)
پراکنده. (آنندراج). پراکنده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پرواز کننده از این جا و آن جا. (ناظم الاطباء) ، ابر پوشاننده آسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطایر شود
پراکنده. (آنندراج). پراکنده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پرواز کننده از این جا و آن جا. (ناظم الاطباء) ، ابر پوشاننده آسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطایر شود
یکدیگر را عیب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقبیح کردن و منسوب به ننگ نمودن یکدیگر را و در الاساس بمعنی تعاتب آمده است. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاتب شود
یکدیگر را عیب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقبیح کردن و منسوب به ننگ نمودن یکدیگر را و در الاساس بمعنی تعاتب آمده است. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاتب شود
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات