معنی تطایر - فرهنگ فارسی عمید
معنی تطایر
- تطایر
- پراکنده شدن، دراز شدن، فراگرفتن ابر در همۀ آسمان
تصویر تطایر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تطایر
تطایر
- تطایر
- پراکنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفرق چیزی. (از اقرب الموارد) ، دراز گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و فی الحدیث ’خذ ما تطاول من شعرک’، ای طال. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، درگرفتن ابر همه آسمان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تطهیر
- تطهیر
- پاکاندن پاک گرداندن، شست و شوی پاک کردن پاکیزه ساختن شستن، پاکی طهارت، جمع تطهیرات
فرهنگ لغت هوشیار