جمع واژۀ تصریف. احکام و اوامر خودسرانه. (ناظم الاطباء) ، تبدیلات و انقلابات و حوادث زمانه. (ناظم الاطباء). گردانیدنها و گذشتن ها و برگشتن ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). تصاریف دهر، نوائب آن. حدثان آن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بر این فن متبحر و ریان گشته و بر تصاریف احداث واقف شده و رای او به ممارست این فن متانت یافته. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 20). گمان بسته که مجال حوادث ایام در آن محال محال باشد و دست تصاریف روزگار بدامن دولت او نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 33). تا مگر ث... و انقیاد و طواعیت را از تصاریف زمان سایه بان سازد. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ تصریف. احکام و اوامر خودسرانه. (ناظم الاطباء) ، تبدیلات و انقلابات و حوادث زمانه. (ناظم الاطباء). گردانیدنها و گذشتن ها و برگشتن ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). تصاریف دهر، نوائب آن. حدثان آن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بر این فن متبحر و ریان گشته و بر تصاریف احداث واقف شده و رای او به ممارست این فن متانت یافته. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 20). گمان بسته که مجال حوادث ایام در آن محال محال باشد و دست تصاریف روزگار بدامن دولت او نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 33). تا مگر ث... و انقیاد و طواعیت را از تصاریف زمان سایه بان سازد. (جهانگشای جوینی)
کارزار کردن برگرد لشکر. (تاج المصادر بیهقی). بر کرانۀ لشکر زدن و برگردانیدن خصم را در حرب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ کردن در کرانۀ لشکر، قرار دادن کسی یا چیزی را در کرانه. (از اقرب الموارد) ، افتادن دندان اشتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن شتران و جز آن را بر کسی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن اوایل خیل را بر اواخر آن. (از اقرب الموارد) ، خضاب کردن زن سر انگشتان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). نگار و نگارین کردن زن سر انگشتان را به حنا و جز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
کارزار کردن برگرد لشکر. (تاج المصادر بیهقی). بر کرانۀ لشکر زدن و برگردانیدن خصم را در حرب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ کردن در کرانۀ لشکر، قرار دادن کسی یا چیزی را در کرانه. (از اقرب الموارد) ، افتادن دندان اشتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن شتران و جز آن را بر کسی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن اوایل خیل را بر اواخر آن. (از اقرب الموارد) ، خضاب کردن زن سر انگشتان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). نگار و نگارین کردن زن سر انگشتان را به حنا و جز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
بافت مقاوم و لاستیک مانند و قابل انعطاف برنگ سفید یا سفید مایل به زرد که در برخی اندامها از قبیل غضروفهای حنجره و قضبه الریه و لاله گوش و مفاصل موجود است. در جنین پستانداران نیز از قبیل تشکیل استخوان ها به جای استخوان بافت غضروفی وجود دارد. غضروف در آب جوش حل می شود و محلولی ژله مانند به وجود می آورد که ماده پروتیدی غضروف موسوم به کندرین در آن حل شده است بافت غضروفی. یاغضروفی خنجری. زایده خنجری استخوان جناغ را گویند که در انتهای تحتانی این استخوان قرار دارد و از جنس بافت غضروفی است زایده خنجری
بافت مقاوم و لاستیک مانند و قابل انعطاف برنگ سفید یا سفید مایل به زرد که در برخی اندامها از قبیل غضروفهای حنجره و قضبه الریه و لاله گوش و مفاصل موجود است. در جنین پستانداران نیز از قبیل تشکیل استخوان ها به جای استخوان بافت غضروفی وجود دارد. غضروف در آب جوش حل می شود و محلولی ژله مانند به وجود می آورد که ماده پروتیدی غضروف موسوم به کندرین در آن حل شده است بافت غضروفی. یاغضروفی خنجری. زایده خنجری استخوان جناغ را گویند که در انتهای تحتانی این استخوان قرار دارد و از جنس بافت غضروفی است زایده خنجری