جدول جو
جدول جو

معنی تضور - جستجوی لغت در جدول جو

تضور
آمادۀ گریستن شدن، فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فریاد کردن از درد ضرب یا از گرسنگی. (از اقرب الموارد) ، بر خویشتن پیچیدن از گرسنگی یا از زخم. (تاج المصادر بیهقی). بر خویشتن پیچیدن. (زوزنی). درپیچیدن و غلطیدن بر پشت و شکم، از گرسنگی و اندوه و الم و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و منه الحدیث: دخل علی امره و هی تتضور من شده الحمی. (منتهی الارب) ، بانگ کردن گرگ و سگ و شیر و روباه از گرسنگی. (از اقرب الموارد) ، گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضیر شود
لغت نامه دهخدا
تضور
فریاد کردن
تصویری از تضور
تصویر تضور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضرر
تصویر تضرر
زیان بردن، ضرر کشیدن، گزند دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهور
تصویر تهور
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلور
تصویر تلور
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن، گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حضور
تصویر حضور
مقابل غیبت، حاضر شدن، حاضر بودن، نزد کسی بودن، وجود و ظهور، نزد، پیشگاه، کلمۀ احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود، در تصوف غیبت از خلق و نزدیک شدن به حق، شکفتگی و خرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطور
تصویر تطور
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضجر
تصویر تضجر
اظهار آزردگی و بی قراری کردن از اندوهی یا امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنور
تصویر تنور
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ضَوْ وِ)
آن که از اندوه و الم درپیچد و غلطد بر پشت و شکم. (آنندراج). آن که از اندوه و رنج بر خود می پیچد، کسی که خود را در رزمگاه ازاین پهلو به آن پهلو می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به تضور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکور
تصویر تکور
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبور
تصویر تبور
زیان، تنبلی، مرگ و میر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجور
تصویر تجور
افتادن، منهدم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثور
تصویر تثور
بر جوشیدن، برانگیختن، برخاستنن گرد، برآمدن دود
فرهنگ لغت هوشیار
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور
تصویر تنور
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمور
تصویر تمور
آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت و پیکر گردیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعور
تصویر تعور
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضجر
تصویر تضجر
نالیدن و بیقراری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرر
تصویر تضرر
رنجور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمر
تصویر تضمر
پوست ترنجیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوج
تصویر تضوج
خم شدن کوژیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشور
تصویر تشور
شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدور
تصویر تدور
مدور بودن بودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضور
تصویر خضور
سبز، سبز شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضور
تصویر حضور
حاضر آمدن، شهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضور
تصویر غضور
بر چسفنده چسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضور
تصویر حضور
آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصور
تصویر تصور
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره