- تضجع
در کاری تقصیر کردن. (زوزنی). فروایستادن از کار. (منتهی الارب). استادن از کاری. (آنندراج). فروایستادن از کار و اقامت نکردن در آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اقامت کردن بجایی. (منتهی الارب). مقیم بودن بجای. (آنندراج) ، پیوسته بودن ابر در جایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
