با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی. تجالد. (زوزنی). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد)
با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی. تجالد. (زوزنی). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد)
نزدیکی، خویشاوندی، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فعولن فعولن فعولن فعولن مثلاً «در این برف و سرما دو چیز است لایق» یا بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول، متقارب
نزدیکی، خویشاوندی، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فعولن فعولن فعولن فعولن مثلاً «در این برف و سرما دو چیز است لایق» یا بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول، متقارب
موج آبهائی چون آب غدیر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). - ماء خضارب، آبی که موج زند بعض آن بر بعض دیگر مانند آب غدیر و وادی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
موج آبهائی چون آب غدیر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). - ماء خضارب، آبی که موج زند بعض آن بر بعض دیگر مانند آب غدیر و وادی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
احتراب. (زوزنی). محاربه. با یکدیگر جنگ کردن. (منتهی الارب) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آتش جنگ را برافروختن. (اقرب الموارد). جنگ را برپای ساختن. (قطر المحیط)
احتراب. (زوزنی). محاربه. با یکدیگر جنگ کردن. (منتهی الارب) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آتش جنگ را برافروختن. (اقرب الموارد). جنگ را برپای ساختن. (قطر المحیط)
جمع واژۀ تجربه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریۀ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2) : ایشان مراتجارب کردند بی محابا دیدند قدرت من دیدند کامگاری. منوچهری. این طبیبان را داروهاست و آن خرد است و تجارب پسندیده. (تاریخ بیهقی). و هرکه از فیوض آسمانی و عقل غریزی بهره مند است... و درتجارب متقدمان تأمل عاقلانه واجب دید آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشندعوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). لیکن ازوجه قیاس آن نیکوتر که زیان دیگران را دیده باشد و سود تجارب ایشان برداشته. (کلیله و دمنه)
جَمعِ واژۀ تَجرِبَه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریۀ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2) : ایشان مراتجارب کردند بی محابا دیدند قدرت من دیدند کامگاری. منوچهری. این طبیبان را داروهاست و آن خرد است و تجارب پسندیده. (تاریخ بیهقی). و هرکه از فیوض آسمانی و عقل غریزی بهره مند است... و درتجارب متقدمان تأمل عاقلانه واجب دید آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشندعوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). لیکن ازوجه قیاس آن نیکوتر که زیان دیگران را دیده باشد و سود تجارب ایشان برداشته. (کلیله و دمنه)
جمع واژۀ مضرب. خیمه هاو چادرهای بزرگ. (از اقرب الموارد) : سپاه، دست از قتل بازداشتند و با مضارب و منازل خویش آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 104) ، حیله ها و تدابیر جنگی. (از ذیل اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مِضْرَب. خیمه هاو چادرهای بزرگ. (از اقرب الموارد) : سپاه، دست از قتل بازداشتند و با مضارب و منازل خویش آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 104) ، حیله ها و تدابیر جنگی. (از ذیل اقرب الموارد)
مرکز ایالت پیرنۀ علیا در 849هزارگزی پاریس، بر ساحل چپ رود ’آدور’، آب آنجا بوسیلۀ دو آب راهۀ وسیع در تمام محله ها که دارای 26055 تن سکنه است پخش می گردد، ساختمانهای شهر با مرمر وآجر بنا شده است، دارای چند کلیسای بزرگ متعلق به اواخر دورۀ ’رومی’، کلیسای ’سن ژان’ و کلیسای ’کارمها’ شایان ذکر میباشند، از کاخهای ’مارگریت دو بآرن’ جز برج بزرگی چیزی باقی نمانده است، دارای کارخانه های ذوب فلزات، کاغذسازی، نخ ریسی، پارچه بافی و کارخانه های ماشین سازی است و تجارت شراب و پشم در آنجا رواج دارد، مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: تاربه، قصبۀمرکزی ایالت پیرنۀ علیا از ایالات جنوبی فرانسه است در ساحل یسار رود ’آدور’ و در 756هزارگزی جنوب غربی پاریس واقع است، قصبه ای قدیمی و شهرک زیبائی است، دارای 18550 تن سکنه، یک مکتب اعدادی و یک دارالمعلمین، باغ ملی بزرگ، موزه، کتابخانه، مدرسه توپخانه، کارخانه های توپ سازی، بیمارستانها و بازارها میباشد، در دوران کشورگشائی روم ’تارب’ شهر بزرگ و بااهمیتی بود و نامش ’بی گوررا’ بود، کراسوس آنجا را فتح کردو نام جدید را بر آن گذاشت، پس از سقوط امپراطوری روم ’تارب’ چندین بار گرفتار هجوم ’گت ها’، ’واندالها’، ’آلن ها’، ’واسکن ها’ و ’سارراسن ها’ (مسلمانان) گشت، در قرن نهم میلادی ’نورماندیها’ آن را بکلی ویران ساختند ولی در اواسط قرن دهم میلادی بوسیلۀ ’رایموند’ اول دوباره آباد گشت، در تمام دوران قرون وسطی تا زمان سلطنت هانری چهاردهم در معرض جنگ و جدال بود و روی آرامش را بخود ندید، این ناحیه دارای یازده بخش و 102825 تن سکنه میباشد، بخش شمالی دارای شانزده بلوک و 20593 تن سکنه وبخش جنوبی دارای نوزده بلوک و 22725 تن سکنه است
مرکز ایالت پیرنۀ علیا در 849هزارگزی پاریس، بر ساحل چپ رود ’آدور’، آب آنجا بوسیلۀ دو آب راهۀ وسیع در تمام محله ها که دارای 26055 تن سکنه است پخش می گردد، ساختمانهای شهر با مرمر وآجر بنا شده است، دارای چند کلیسای بزرگ متعلق به اواخر دورۀ ’رومی’، کلیسای ’سن ژان’ و کلیسای ’کارمها’ شایان ذکر میباشند، از کاخهای ’مارگریت دو بآرن’ جز برج بزرگی چیزی باقی نمانده است، دارای کارخانه های ذوب فلزات، کاغذسازی، نخ ریسی، پارچه بافی و کارخانه های ماشین سازی است و تجارت شراب و پشم در آنجا رواج دارد، مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: تاربه، قصبۀمرکزی ایالت پیرنۀ علیا از ایالات جنوبی فرانسه است در ساحل یسار رود ’آدور’ و در 756هزارگزی جنوب غربی پاریس واقع است، قصبه ای قدیمی و شهرک زیبائی است، دارای 18550 تن سکنه، یک مکتب اِعدادی و یک دارالمعلمین، باغ ملی بزرگ، موزه، کتابخانه، مدرسه توپخانه، کارخانه های توپ سازی، بیمارستانها و بازارها میباشد، در دوران کشورگشائی روم ’تارب’ شهر بزرگ و بااهمیتی بود و نامش ’بی گوررا’ بود، کراسوس آنجا را فتح کردو نام جدید را بر آن گذاشت، پس از سقوط امپراطوری روم ’تارب’ چندین بار گرفتار هجوم ’گت ها’، ’واندالها’، ’آلن ها’، ’واسکن ها’ و ’سارراسن ها’ (مسلمانان) گشت، در قرن نهم میلادی ’نورماندیها’ آن را بکلی ویران ساختند ولی در اواسط قرن دهم میلادی بوسیلۀ ’رایموند’ اول دوباره آباد گشت، در تمام دوران قرون وسطی تا زمان سلطنت هانری چهاردهم در معرض جنگ و جدال بود و روی آرامش را بخود ندید، این ناحیه دارای یازده بخش و 102825 تن سکنه میباشد، بخش شمالی دارای شانزده بلوک و 20593 تن سکنه وبخش جنوبی دارای نوزده بلوک و 22725 تن سکنه است
با هم خصومت کننده و جنگ نماینده. (آنندراج). با همدیگر خصومت کننده و جنگ نماینده و زنندۀ یکی مرد دیگری را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضارب شود
با هم خصومت کننده و جنگ نماینده. (آنندراج). با همدیگر خصومت کننده و جنگ نماینده و زنندۀ یکی مرد دیگری را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضارب شود
زننده، زنندۀ تیر قداح، امین تیر قمار، رونده. (منتهی الارب) ، لیل ضارب، شب سخت تاریک. (دهار). شب که تاریکی آن همه اطراف را پوشد، ناقۀ لگدزننده وقت دوشیدن، شتر ماده که دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربه مثله. (منتهی الارب) ، ضارب السلم، و هو شجر مجتمع من السلم و بالیمامه یسمی ضارب. (معجم البلدان) ، مرغ طلبکار رزق، جای پست هموار درختناک، پاره ای از زمین درشت دراز در زمین نرم. (منتهی الارب). زمین فراخ در وادی. (منتخب اللغات) ، آب راهه و رحبهمانندی در وادی. ج، ضوارب. (منتهی الارب) ، زننده به رنگی از رنگها. مائل به رنگی: اجوده الضارب الی البیاض. (ابن البیطار) ، نیکوترین آن است که به سپیدی زند
زننده، زنندۀ تیر قداح، امین تیر قمار، رونده. (منتهی الارب) ، لیل ضارب، شب سخت تاریک. (دهار). شب که تاریکی آن همه اطراف را پوشد، ناقۀ لگدزننده وقت دوشیدن، شتر ماده که دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربه مثله. (منتهی الارب) ، ضارب السلم، و هو شجر مجتمع من السلم و بالیمامه یسمی ضارب. (معجم البلدان) ، مرغ طلبکار رزق، جای پست هموار درختناک، پاره ای از زمین درشت دراز در زمین نرم. (منتهی الارب). زمین فراخ در وادی. (منتخب اللغات) ، آب راهه و رحبهمانندی در وادی. ج، ضوارب. (منتهی الارب) ، زننده به رنگی از رنگها. مائل به رنگی: اجوده الضارب الی البیاض. (ابن البیطار) ، نیکوترین آن است که به سپیدی زند