تحارب تحارب احتراب. (زوزنی). محاربه. با یکدیگر جنگ کردن. (منتهی الارب) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آتش جنگ را برافروختن. (اقرب الموارد). جنگ را برپای ساختن. (قطر المحیط) لغت نامه دهخدا
محارب محارب جنگ کننده، جنگجو، جنگندهدر فقه کسی که علیه حکومت اسلامی به جنگ برخاسته که واجب القتل است فرهنگ فارسی عمید