معنی تقارب تقارب((تَ رُ)) به هم نزدیک شدن، نام یکی از بحور شعر به معنی متقارب تصویر تقارب فرهنگ فارسی معین
تقارب تقارب نزدیکی، خویشاوندی، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فعولن فعولن فعولن فعولن مثلاً «در این برف و سرما دو چیز است لایق» یا بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول، متقارب فرهنگ فارسی عمید
تقارب تقارب نزدیکی، هم گراییمتضاد: تباعد، واگرایی، به هم نزدیک شدن، اقتراب، برخورد، تلاقی فرهنگ واژه مترادف متضاد