جدول جو
جدول جو

معنی تضارب

تضارب((تَ رُ))
یکدیگر را زدن، زد و خورد کردن
تصویری از تضارب
تصویر تضارب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تضارب

تضارب

تضارب
با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی. تجالد. (زوزنی). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تجارب

تجارب
جمع تجربه، آزمون ها ویجستان جمع تجربه آزمایشها آزمونها
تجارب
فرهنگ لغت هوشیار

تجارب

تجارب
تجربه، آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی به دست می آورد، آزمودن، آزمایش، معاینۀ پزشکی
تجارب
فرهنگ فارسی عمید