- تصابح
- به سخنی خود را زیبا نمودن
معنی تصابح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به چنگ آوری
دست اندازی -1 صاحب شدندر تصرف خود آوردن، دست انداختن، تصرف، دست اندازی. یا تصاحب دختر یا زنی. با او آرمیدن بر او دست یافتن
کودکی کردن
اصلاح، با یکدیگر صلح کردن
مصافحه کردن
با هم سازش کردن، آشتی کردن
صاحب شدن، چیزی را تصرف کردن
کودکی کردن، کارهای کودکانه کردن، به لهو و لعب پرداختن، عشق ورزیدن
جمع مصباح، چراغ ها، کاسه ها، جام های غار جی
مصافحه کردن، با هم دست دادن، دست یکدیگر را فشردن در موقع ملاقات
بامداد خفتن، پگاه خفتن
هد ه آشکار هده (حق)