- تشدد
- سخت شدن، سختی کردن
معنی تشدد - جستجوی لغت در جدول جو
- تشدد
- سخت شدن، سختی کردن، درشتی کردن
- تشدد ((تَ شَ دُّ))
- سخت شدن، سختی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
نومنشی
ترنجیدن پوست، تکیدن لاغر اندامی
آمد و شد کردن
استوار کردن، گران نمودن
کثرت، بسیاری، چند تائی
شاهد خواستن
بسته شدن، استقامت یافتن
پیش آمدن
دراز کشیدن
جلب دوستی کردن و طلب محبت او
ترسیدن ترسش
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، چیزی را بخش بخش کردن
نو شدن، نو گردیدن
متفرق شدن، پریشان شدن
طلب گواهی کردن، شاهد خواستن، کلمۀ شهادت (اشهد ان لا اله الا اللّه) گفتن، گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدۀ رکعت دوم و رکعت آخر
کشیده شدن، دراز شدن، دراز کشیدن
به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن، تغییر شکل
آمد و شد کردن
دودل شدن، دودله بودن
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روه، هیضه، شکم روش، بیرون روه، رانش، زحیر
دودل شدن، دودله بودن
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روه، هیضه، شکم روش، بیرون روه، رانش، زحیر
سخت کردن، استوار کردن، قوی کردن، مشدد ساختن کلمه، علامتی به شکل «ییّی» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود
متعدد شدن، زیاد شدن عدد، بر شمارۀ چیزی افزوده شدن
قوت داده شده، توانا کرده شده
((تَ شَ هُّ))
فرهنگ فارسی معین
طلب گواهی کردن، گفتن شهادتین، گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجده رکعت دوم و رکعت آخر