- تشبث
- بلک آگست نشل چنگ در زدن بچیزی در آویختن به، وسیله قرار دادن کسی را یا چیزی را دست آویزساختن، آویختگی چنگ زنی، جمع تشبثات
معنی تشبث - جستجوی لغت در جدول جو
- تشبث
- دست انداختن به چیزی برای وسیله قرار دادن آن، دستاویز کردن، چنگ زدن، درآویختن به چیزی
- تشبث ((تَ شَ بُّ))
- چنگ زدن به چیزی، چیزی را دست آویز قرار دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که به چیزی چنگ می زند و به آن درمی آویزد
در آویزنده چنگ زننده در آویزنده بچیزی چنگ زننده متوسل جمع متشبثین
درنگ کردن، باز ایستادن
کم خوری کم خوراکی، ستدن ستاندن
مانند شدن، شبیه گشتن
بار بار خوری بار بار خوردن ستاندن شهروندی
درنگیدن درنگ کردن توقف کردن، توقف، جمع تلبثات
درنگ کردن، توقف کردن در جایی
شبیه شدن، خود را مانند دیگران کردن، شبیه دیگران شدن
عنکبوت
بلک ها نشل ها جمع تشبث
بلکیدن آگستن خود چسباندن نشلیدن چنگ در زدن بچیزی در آویختن به، وسیله قرار دادن کسی یا چیزی را
جمع متشبث، در آویزندگان چنگ زنندگان جمع متشبث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)