- تسویٔ(اِ قِ)
تسوئه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (المنجد) (اقرب الموارد). عیب کردن کسی را و منسوب به بدی نمودن و بد گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عیب کردن کسی را (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). عیب کردن کسی را بر عملی و توبیخ کردن. (از المنجد) ، بدی کردن: ان اسأت فسؤی ٔ علی، یعنی اگر بد کنم بگو که بدکردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). افساد. (المنجد). و رجوع به تسوئه و تسویه شود
