جدول جو
جدول جو

معنی تسویف

تسویف
وعدۀ امروزو فردا دادن، مماطله کردن، اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند
تصویری از تسویف
تصویر تسویف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تسویف

تسویف

تسویف
تأخیر کردن، درنگ کردن، کار را به فردا گذاشتن، وعده های دروغ دادن
تسویف
فرهنگ فارسی معین

تسویف

تسویف
کار واپس افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). تأخیر کردن و درنگ انداختن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). در تأخیر انداختن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، باربار سوف افعل گفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : سوفت الرجل، اذا قلت له ُ مره بعد اخری سوف افعل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وعده های فریب دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). امروز وفردا کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
فارغ از مرگ و ایمن از تخویف
جرم حالی و، توبه در تسویف.
سنایی.
تمامت آنچ اشارت رفت بی تعویق و تسویف بدو دهند. (جهانگشای جوینی). باز اندیشۀ تعویق و تسویف وانتظار. وقوع... با معاذیر ایلچیان را بازگردانید. (جهانگشای جوینی) ، مالک کار خود گردانیدن کسی را و حاکم گردانیدن او را در آن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا