جدول جو
جدول جو

معنی تسهل - جستجوی لغت در جدول جو

تسهل
آسان شدن
تصویری از تسهل
تصویر تسهل
فرهنگ فارسی عمید
تسهل(اِ قِ)
آسان شدن. (تاج المصادر بیهقی). آسان و نرم شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آسان شدن کار. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) : ما تسهل لی ان افعله . (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تسهل
آسان شدن، نرم شدن
تصویری از تسهل
تصویر تسهل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تساهل
تصویر تساهل
سهل گرفتن، سست گرفتن، آسان گرفتن بر یکدیگر، به نرمی رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسهل
تصویر مسهل
ویژگی غذا یا دارویی که معده و روده ها را پاک کند و لینت بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
سهل کردن، آسان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
سهل تر، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاهل
تصویر تاهل
زناشویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمهل
تصویر تمهل
درنگ کردن، کاری را با نرمی و کندی انجام دادنبرای مثال حزم تو اگر مانع عزم تو نبودی / نه مه بندت در وهم مام تمهل (قاآنی - ۵۱۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسفل
تصویر تسفل
فرود آمدن، به نشیب درآمدن، پست شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَهَْ هَِ)
آسان. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نرم. (آنندراج) (از منتهی الارب). صاف و نرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسهل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبهل
تصویر تبهل
تباهل، یکدیگر را لعنت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شکم نرم کننده، دوائی که رطوبات عروق و اعضا دیگر را بسوی امعا کشد و از روده بیرون کند، کار کن
فرهنگ لغت هوشیار
زن خواستن و با اهل شدن، ازدواج نمودن زن گرفتن، سر به راهی زن کردن زن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهل
تصویر توهل
سر بسته گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهل
تصویر تمهل
درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسال
تصویر تسال
یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
آسانتر، سهل تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشهل
تصویر تشهل
رفتن آبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفل
تصویر تسفل
به نشیت در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
آسان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسهل
تصویر مسهل
((مُ هِ))
هرچیزی که باعث شکم روی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمهل
تصویر تمهل
((تَ مَ هُّ))
کاری را به آهستگی انجام دادن، درنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
((تَ هُ))
سهل گرفتن بر یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسفل
تصویر تسفل
((تَ سَ فُّ))
فرود آمدن، پست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
((تَ))
آسان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأهل
تصویر تأهل
((تَ أَ هُّ))
زن گرفتن، ازدواج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
((اَ هَ))
نرم تر، آسان تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
آسان گیری، ساده گیرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
Facilitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
Indulgence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
содействие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
снисхождение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
Erleichterung
دیکشنری فارسی به آلمانی