معنی تأهل - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تأهل
تاهل
- تاهل
- زن خواستن و با اهل شدن، ازدواج نمودن زن گرفتن، سر به راهی زن کردن زن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تمهل
- تمهل
- درنگ کردن، کاری را با نرمی و کندی انجام دادنبرای مِثال حزم تو اگر مانع عزم تو نبودی / نه مه بندت در وهم مام تمهل (قاآنی - ۵۱۷)
فرهنگ فارسی عمید