جدول جو
جدول جو

معنی تسمع - جستجوی لغت در جدول جو

تسمع
(اِ فِ)
فانیوشیدن. (زوزنی). گوش دادن. (دهار). شنودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شنیدن صدا یا گفتار کسی را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و گویند ’اسمعه و اسمع الیه’ ای تسمعه پس ابدال و ادغام می شود چنانکه در تزین ازین گویند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، اندک اندک شنیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، گوش داشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). گوش نهادن بسوی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گوش داشتن سوی کسی تا آنچه را پوشیده گوید بشنود. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تسمع
گوش دادن
تصویری از تسمع
تصویر تسمع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسمه
تصویر تسمه
بند چرمی که به کمر خود یا به چیزی ببندند، دوال چرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسامع
تصویر تسامع
از یکدیگر شنیدن، از همدیگر نقل کردن و شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسرع
تصویر تسرع
شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسمی
تصویر تسمی
نامیده شدن، منسوب شدن به کسی یا قومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
گوش، عضو شنوایی در جانداران
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَمْ مِ)
شنونده و گوش نهنده به سوی کسی. (آنندراج). گوش دهنده و شنونده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسمع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تصمع
تصویر تصمع
خون آلود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقمع
تصویر تقمع
بر گزینی گزینش بهین، تنها نشستن، سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمع
تصویر تلمع
روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمط
تصویر تسمط
آویختگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرع
تصویر تسرع
مبادرت کردن، شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمن
تصویر تسمن
فربه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطمع
تصویر تطمع
آرزومند و حریص شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکع
تصویر تسکع
سر گشتگی، پیشینگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمع
تصویر اسمع
جمع سمع، گوش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسامع
تصویر تسامع
نقل سخن از غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسیع
تصویر تسیع
یک نهم چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیع
تصویر تسمیع
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمی
تصویر تسمی
نام نهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمه
تصویر تسمه
بند چرمی که به کمر بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
((تَ جَ مُّ))
گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمه
تصویر تسمه
((تَ مِ))
بند چرمی که بدان چیزی را بندند
تسمه از گرده کسی کشیدن: کارهای پرمشقت به کسی تحمیل کردن، کسی را مرعوب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسامع
تصویر تسامع
((تَ مُ))
از همدیگر خبر شنیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلمع
تصویر تلمع
((تَ لَ مُّ))
روشن شدن، درخشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسمع
تصویر مسمع
((مِ مَ))
گوش، جمع مسامع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
گردهمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
Conglomeration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
конгломерат
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
Konglomerat
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
конгломерат
دیکشنری فارسی به اوکراینی