معنی تسرع - فرهنگ فارسی عمید
معنی تسرع
- تسرع
- شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری
تصویر تسرع
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تسرع
تسرع
- تسرع
- شتافتن بسوی بدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بشتافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج) ، پیشی گرفتن وشتافتن به چیزی. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، شتاب کردن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا