- تسلف
- وام گرفتن
معنی تسلف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دل آرامی
چیرگی، چیره دستی، چیره شدن
سرپیچی
آلایش
باز ایستادن، تاخر، باز پس ماندن، خلاف کردن در وعده
نزدیک شدن، رفتن
به نشیت در آمدن
مکیدن و خوردن
پیش در آمدن، پراکنده شدن
ناشتا شکستن، بها پیش دادن ارموناندن
دلخوش، آسوده، خشنود
پذیرفتن
دست یافتن
پوسته پوسته شدن
سلاح پوشیدن
بشسیار نوشی
سوکجامه پوشیدن
آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی
لاف زدن
نیام یابی (نیام غلاف)
رنج چیزی را کشیدن
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، لاف زدن
فرود آمدن، به نشیب درآمدن، پست شدن
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
پذیرفتن، چیزی را دریافت کردن، اسلام آوردن
مسلط شدن، چیره شدن، دست یافتن بر کسی یا چیزی
خلاف کردن، خلاف وعده کردن، خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن، عقب ماندن، واپس ماندن
رنج و سختی بر خود نهادن، به خود رنج دادن، تظاهر کرن به امری، کاری به مشقت و خلاف عادت کردن
خرسندی یافتن، آرام یافتن از اندوه، خرسند و بی غم شدن، بی غمی، بی اندوهی
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
سپس ماندن، واپس کشیدن، بازماندن، دنبال افتادن