- تسقیه
- آب نوشانی می نوشانی آب دادن سیراب ساختن
معنی تسقیه - جستجوی لغت در جدول جو
- تسقیه ((تَ یِ))
- آب دادن، سیراب کردن
- تسقیه
- آب دادن، سیراب کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سقا، آبدهان، مشک ها، شیر آب ها
بیمار کردن
سقف کردن خانه را
بی خرد خواندن، سفیه شمردن
برابر کردن، مساوی کردن
گره گشایی: آسان کردن
نام نهادن، نامگذاری
آگاه ساختن
پاک کردن، پاکی و صافی
حفظ نمودن و نگاهداشتن
زبه جای گذاشتن، زنده بر جای گذاشتن گذاشتن بجا ماندن ماندن باقی گذاشتن
کسی را به نادانی نسبت دادن، سفیه شمردن
نام نهادن، نامیدن، به نام خواندن، نام گذاری
برای خانه سقف ساختن، کسی را اسقف گردانیدن
مساوی کردن، برابر کردن، یکسان کردن، هم سطح کردن
پارسی تازی گشته غسک بید
تالابه فشانه دار (فشانه فواره)، پادیابخانه (پادیاب وضوء)
((تَ یِ))
فرهنگ فارسی معین
پاک کردن، پاکیزه ساختن، لای روبی قنات و راه آب، وارد کردن داروی مایع به روده بزرگ از راه مقعد
بیمار کردن
اماله کردن، لای روبی کردن قنات و راه آب، پاک کردن، پاکیزه کردن
سیر آبی فرو بردن
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
خودداری از اظهار عقیده و مذهب یا تظاهر برخلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، پرهیزکاری، پرهیز کردن
پرهیز کردن، خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان