- تسطیر
- نوشتن، فراهم آوردن
معنی تسطیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تسطیر
- خط کشی کردن، سطربندی کردن، نوشتن، سخن های پریشان و افسانه سر هم کردن
- تسطیر ((تَ))
- خط کشی کردن، سطربندی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هموار سازی
دو قسمت کردن چیزی
خبه کردن، چشم دیگری بستن
راهی کردن
نرخ نهادن، آتش افروختن
پهن کردن، هموار کردن
شادمان کردن کسی را
رام کردن، مطیع کردن
سحری خورانیدن، سحری دادن
در پرده داشتن
با همروی
راندن
مسلط کردن
دستنبد پوشیدن
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
خالی کردن و ضایع و مهمل گذاشتن چیزیرا، متوقف کردن کاری و عملی
افطاری دادن کسی را
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
در بدیع نوعی تسمیط که در آن، هر یک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، برای مثال مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲ - ۵۹۷) ، دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی، مالی را با کسی دو نیمه کردن
راندن، روانه کردن، به راه انداختن
هموار کردن، پهن کردن، هموار کردن زمین
نرخ گذاشتن، بها و ارزش چیزی را معین کردن، برای جنسی نرخ تعیین کردن
رام کردن، فرمان بردار کردن، مغلوب کردن، به کار بی مزد واداشتن
ارزیز رصاص