جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تسطیح

تسطیح

تسطیح
پهن کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برابر و هموار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تسطیح القبر، خلاف تسنیمه. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). برابر و هموار کردن خانه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، فرو خوابانیدن ناقه را. (از المنجد). و رجوع به تسطح شود
لغت نامه دهخدا

تسطیح

تسطیح
صاف، هموار، تراز
متضاد: ناهموار، هموارسازی
متضاد: ناهموارسازی، صاف کردن، هم سطح کردن، هموار کردن
متضاد: ناهموار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تشطیح

تشطیح
بی آزرمی، ناروا گویی سخنانی بر زبان آوردن که با باورهای دینی نمی خواند چون سخن با یزید که: خدایی جر من نیست لا الله الاالله انا یا سخن حلاج که من خدایم: انا الحق
فرهنگ لغت هوشیار