جدول جو
جدول جو

معنی تسریج - جستجوی لغت در جدول جو

تسریج
(اِ عِ)
موی بافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، نیکو گردانیدن روی و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). زیبا و نیکو گردانیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آراستن و نیکو گردانیدن روی را. (از متن اللغه). نیکو کردن چیزی را. (از المنجد) : سرج اﷲ امرک، ای حسّنه و نوّره . (اقرب الموارد) (المنجد) ، توفیق یافتن در چیزی. (از متن اللغه). موفق ساختن خدای کسی را. (از المنجد) ، در تداول عامه دور دور بخیه زدن جامه را و صواب تشریج است. (از المنجد). رجوع به تشریج شود، به دروغ بافتن حدیث را گویند: ’سرّج علی ّ اسروجهً و انه لیسرج الاحادیث تسریجاً’. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، دروغ گفتن در هر چیز تا بدانجاکه هیچ گفتۀ او را براست ندارند. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تسریج
موی بافتن
تصویری از تسریج
تصویر تسریج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخریج
تصویر تخریج
خارج ساختن، بیرون کردن، بیرون آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریج
تصویر تفریج
دور کردن اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
رها کردن، یله کردن، گسیل کردن، رها کردن ستور برای چرا، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن و فروهشتن موی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
شتاب کردن در کاری، شتافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسمیج
تصویر تسمیج
زشت گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریج
تصویر تبریج
برج بنا نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضریج
تصویر تضریج
سخن آرایی، فراخ گریبانی فراخ کردن گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسحیج
تصویر تسحیج
خراشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
رها کردن، رهانیدن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرید
تصویر تسرید
سوراخ کردن، درز دوختن، روزه داری پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریر
تصویر تسریر
شادمان کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
شتابانیدن، سرعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریق
تصویر تسریق
دزد خواندن دزد دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریم
تصویر تسریم
پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخریج
تصویر تخریج
بیرون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریج
تصویر تحریج
سوگند مندی، سوگند بسیار بر زبان راندن، در فشار گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریج
تصویر تفریج
((تَ))
گشودن، برطرف کردن اندوه، پیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
((تَ))
رها ساختن، گسیل کردن، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن موی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
((تَ))
شتاب آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
((تَ))
درجه به درجه پیش رفتن، آهسته آهسته کاری را انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخریج
تصویر تخریج
((تَ))
یاد دادن، آموختن، بیرون آوردن، بیرون کردن، نفی بلد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
Gradualness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
постепенность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
Allmählichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
поступовість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
stopniowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
渐进性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
gradualidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
gradualità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
gradualidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی