موی بافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، نیکو گردانیدن روی و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). زیبا و نیکو گردانیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آراستن و نیکو گردانیدن روی را. (از متن اللغه). نیکو کردن چیزی را. (از المنجد) : سرج اﷲ امرک، ای حسّنه و نوّره . (اقرب الموارد) (المنجد) ، توفیق یافتن در چیزی. (از متن اللغه). موفق ساختن خدای کسی را. (از المنجد) ، در تداول عامه دور دور بخیه زدن جامه را و صواب تشریج است. (از المنجد). رجوع به تشریج شود، به دروغ بافتن حدیث را گویند: ’سرّج علی ّ اسروجهً و انه لیسرج الاحادیث تسریجاً’. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، دروغ گفتن در هر چیز تا بدانجاکه هیچ گفتۀ او را براست ندارند. (از متن اللغه)