صدای استریوفونیک (Stereo یا Stereophonic) در فیلم برداری و صوت برداری به یک فرمت صوتی اشاره دارد که از دو کانال صوتی جداگانه استفاده می کند تا به تماشاگر احساس مکانی ثابت و تجربه ای غنی تر از صدا دهد. در این فرمت، صدا به طور جداگانه از دو نقطه مختلف (کانال های چپ و راست) پخش می شود که این امر به تماشاگر امکان می دهد تا بهتر از مکان ها و حرکات صوتی در فیلم یا نمایش پی ببرد. مزایا و ویژگی های صدای استریوفونیک: 1. مکانیکی بودن صدا : با استفاده از دو کانال جداگانه، صداها به صورتی که در واقعیت تجسم می شود، از جهت چپ و راست به گوش تماشاگر می رسد. این باعث می شود تجربهٔ شنیداری طبیعی تر و واقعی تری ارائه شود. 2. تجربهٔ غنی تر : صدای استریوفونیک امکان ارائهٔ تفاوت های صوتی در دو طرف گوش تماشاگر را فراهم می کند که باعث می شود تا مکان ها، فضاها و حتی جنبه های احساسی بیشتری به نمایش درآید. 3. کاربردهای گسترده : صدای استریوفونیک در فیلم های سینمایی، فیلم های مستند، تولیدات تلویزیونی و حتی بازی های ویدئویی استفاده می شود. این فرمت به دلیل توانایی ارائهٔ تجربهٔ صوتی غنی تر، جزئیات بیشتر و احساسات عمیق تر، در بسیاری از حوزه های مختلف صوتی-تصویری پرکاربرد است. 4. کیفیت بالا : با توجه به استفاده از دو کانال جداگانه، صدای استریوفونیک به طور کلی کیفیت بهتری نسبت به صدای مونوفونیک (یک کانال) دارد و این به ارائهٔ تجربهٔ شنیداری متمایز و پرکیفیت کمک می کند. صدای استریوفونیک به عنوان یک استاندارد معمول در صنعت صوتی-تصویری برای ایجاد تجربهٔ صوتی عمیق تر و غنی تر ترکیبی از مکان ها، جزئیات و احساسات بیشتر در فضاهای صوتی مختلف استفاده می شود و به تماشاگران امکان می دهد تا به صورت بیشتری در داستان ها و صحنه هایی که در معرض قرار می گیرند، غرق شوند. صدایی که به لحاظ بعد، عمق و جهت به صدای طبیعی نزدیک است و می تواند میزان مشارکت تماشاگر در فیلم را بالا ببرد. صدای دالبی دیجیتال و شکل تکامل یافته صدای استریو فونیک است که در این حالت، صدا در شش باند ضبط و پخش می شود
صدای استریوفونیک (Stereo یا Stereophonic) در فیلم برداری و صوت برداری به یک فرمت صوتی اشاره دارد که از دو کانال صوتی جداگانه استفاده می کند تا به تماشاگر احساس مکانی ثابت و تجربه ای غنی تر از صدا دهد. در این فرمت، صدا به طور جداگانه از دو نقطه مختلف (کانال های چپ و راست) پخش می شود که این امر به تماشاگر امکان می دهد تا بهتر از مکان ها و حرکات صوتی در فیلم یا نمایش پی ببرد. مزایا و ویژگی های صدای استریوفونیک: 1. مکانیکی بودن صدا : با استفاده از دو کانال جداگانه، صداها به صورتی که در واقعیت تجسم می شود، از جهت چپ و راست به گوش تماشاگر می رسد. این باعث می شود تجربهٔ شنیداری طبیعی تر و واقعی تری ارائه شود. 2. تجربهٔ غنی تر : صدای استریوفونیک امکان ارائهٔ تفاوت های صوتی در دو طرف گوش تماشاگر را فراهم می کند که باعث می شود تا مکان ها، فضاها و حتی جنبه های احساسی بیشتری به نمایش درآید. 3. کاربردهای گسترده : صدای استریوفونیک در فیلم های سینمایی، فیلم های مستند، تولیدات تلویزیونی و حتی بازی های ویدئویی استفاده می شود. این فرمت به دلیل توانایی ارائهٔ تجربهٔ صوتی غنی تر، جزئیات بیشتر و احساسات عمیق تر، در بسیاری از حوزه های مختلف صوتی-تصویری پرکاربرد است. 4. کیفیت بالا : با توجه به استفاده از دو کانال جداگانه، صدای استریوفونیک به طور کلی کیفیت بهتری نسبت به صدای مونوفونیک (یک کانال) دارد و این به ارائهٔ تجربهٔ شنیداری متمایز و پرکیفیت کمک می کند. صدای استریوفونیک به عنوان یک استاندارد معمول در صنعت صوتی-تصویری برای ایجاد تجربهٔ صوتی عمیق تر و غنی تر ترکیبی از مکان ها، جزئیات و احساسات بیشتر در فضاهای صوتی مختلف استفاده می شود و به تماشاگران امکان می دهد تا به صورت بیشتری در داستان ها و صحنه هایی که در معرض قرار می گیرند، غرق شوند. صدایی که به لحاظ بعد، عمق و جهت به صدای طبیعی نزدیک است و می تواند میزان مشارکت تماشاگر در فیلم را بالا ببرد. صدای دالبی دیجیتال و شکل تکامل یافته صدای استریو فونیک است که در این حالت، صدا در شش باند ضبط و پخش می شود
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دورس، تفت، بیخ تفت، شبیبی، شیکران
شوکَران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دَورَس، تَفت، بیخ تَفت، شَبیبی، شَیکُران
گستردن. منتشر کردن. پراکنده کردن: چو نزدیک شهر بخارا رسید همه دشت نخشب سپه گسترید. فردوسی. ز دستور و گنجور بستد کلید همه کاخ و میدان درم گسترید. فردوسی. که لشکر بنزدیک جیحون رسید همه روی کشور سپه گسترید. فردوسی. وز آنجا سوی دامغان برکشید همه راه زر و درم گسترید. فردوسی. چنین تا بنزدیک طنجه رسید همه مرز دریا سپه گسترید. اسدی. فراختم علم فتنه را به هفت فلک بگستریدم فرش ستم به هفت اقلیم. سوزنی. ، و در این بیت مجازاً بمعنی پوشاندن آمده است: گفتا که شاه زنگ یکی سبز چادری بر دختران خویش بعمدا بگسترید. بشار مرغزی. ، پخش شدن. شایع شدن. شایع گشتن. پهن شدن: بر لب رود در باغ امیر از گل نو گستریده ست تو پنداری وشی معلم. فرخی. از او در جهان آگهی گسترید شد آئینش از هفت کشور پدید. شمسی (یوسف و زلیخا). جهان آفرینش چنان برکشید که نامش به هر گوشه ای گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). نتافته ست چنین آفتاب در آفاق نگستریده چنین سایه بر بسیط جهان. سعدی. ، مجازاً شایع کردن. آشکار کردن: گویند همچو کرد فلان بلفرج را (؟) نامش چو نام تو بفرخجی بگسترید. لبیبی. راز یزدان را یکی والا و دانا خازن است راز یزدان را گزافه من توانم گسترید؟ ناصرخسرو. این مصدر با کلمات: آفرین، پیام، ثناء، سخن، شکر، عبادت، لابه، جفا و نظایر آنها ترکیب شود و معانی مختلف دهد. - آفرین گستریدن، آفرین خواندن. آفرین گفتن: جهان دیده روی شهنشاه دید بدان نامدار آفرین گسترید. فردوسی. چو هوم آن سر و تاج شاهان بدید بر ایشان بداد آفرین گسترید. فردوسی. خرامید بهرام و او را بدید بر آن تخت و تاج آفرین گسترید. فردوسی. برفتند و دیدند هر کس که دید بدان دست و تیغ آفرین گسترید. اسدی. زمین بوسه داد آفرین گسترید سه ساله همه یاد کرد آنچه دید. اسدی. - پیام گستریدن، پیام رساندن: فرستاده چون نزد ایشان رسید پیام شهنشاه را گسترید. فردوسی. - ثنا گستریدن، ثنا خواندن: زمین بوس کرد و ثنا گسترید بدان سان که او را (کیخسرو را) سزاوار دید. فردوسی. فروجست چون باد پیشش دوید ببوسید خاک و ثنا گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). - جفا گستریدن، جفا کردن. ستم کردن: همین چرخ گردنده با هر کسی تواند جفا گستریدن بسی. فردوسی. - سخن گستریدن، سخن گفتن. تکلم کردن: پس آنگه زبان برگشادند پاک سخن گستریدند بی ترس و باک. شمسی (یوسف و زلیخا). سوی ده برادر یکی بنگرید بتندی به عبری سخن گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). به اندازه باید سخن گسترید گزافه سخن را نباید شنید. نظامی. - شکر گستریدن، بسیار شکر گفتن: چو لختی پرستش بجای آورید زمانی بسی شکرها گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). - عبادت گستریدن، عبادت کردن: هنرمند یعقوب فرخ نژاد ز درد دل و جان به پا ایستاد زمانی عبادت همی گسترید بنزدیک آن کو عباد آفرید. شمسی (یوسف و زلیخا). - لابه گستریدن، لابه کردن. تضرع و زاری نمودن: بدان پادشه لابه ها گسترید مر این نامۀ من بدو بسپرید. شمسی (یوسف و زلیخا)
گستردن. منتشر کردن. پراکنده کردن: چو نزدیک شهر بخارا رسید همه دشت نخشب سپه گسترید. فردوسی. ز دستور و گنجور بستد کلید همه کاخ و میدان درم گسترید. فردوسی. که لشکر بنزدیک جیحون رسید همه روی کشور سپه گسترید. فردوسی. وز آنجا سوی دامغان برکشید همه راه زر و درم گسترید. فردوسی. چنین تا بنزدیک طنجه رسید همه مرز دریا سپه گسترید. اسدی. فراختم علم فتنه را به هفت فلک بگستریدم فرش ستم به هفت اقلیم. سوزنی. ، و در این بیت مجازاً بمعنی پوشاندن آمده است: گفتا که شاه زنگ یکی سبز چادری بر دختران خویش بعمدا بگسترید. بشار مرغزی. ، پخش شدن. شایع شدن. شایع گشتن. پهن شدن: بر لب رود در باغ امیر از گل نو گستریده ست تو پنداری وشی معلم. فرخی. از او در جهان آگهی گسترید شد آئینش از هفت کشور پدید. شمسی (یوسف و زلیخا). جهان آفرینش چنان برکشید که نامش به هر گوشه ای گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). نتافته ست چنین آفتاب در آفاق نگستریده چنین سایه بر بسیط جهان. سعدی. ، مجازاً شایع کردن. آشکار کردن: گویند همچو کرد فلان بلفرج را (؟) نامش چو نام تو بفرخجی بگسترید. لبیبی. راز یزدان را یکی والا و دانا خازن است راز یزدان را گزافه من توانم گسترید؟ ناصرخسرو. این مصدر با کلمات: آفرین، پیام، ثناء، سخن، شکر، عبادت، لابه، جفا و نظایر آنها ترکیب شود و معانی مختلف دهد. - آفرین گستریدن، آفرین خواندن. آفرین گفتن: جهان دیده روی شهنشاه دید بدان نامدار آفرین گسترید. فردوسی. چو هوم آن سر و تاج شاهان بدید بر ایشان بداد آفرین گسترید. فردوسی. خرامید بهرام و او را بدید بر آن تخت و تاج آفرین گسترید. فردوسی. برفتند و دیدند هر کس که دید بدان دست و تیغ آفرین گسترید. اسدی. زمین بوسه داد آفرین گسترید سه ساله همه یاد کرد آنچه دید. اسدی. - پیام گستریدن، پیام رساندن: فرستاده چون نزد ایشان رسید پیام شهنشاه را گسترید. فردوسی. - ثنا گستریدن، ثنا خواندن: زمین بوس کرد و ثنا گسترید بدان سان که او را (کیخسرو را) سزاوار دید. فردوسی. فروجست چون باد پیشش دوید ببوسید خاک و ثنا گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). - جفا گستریدن، جفا کردن. ستم کردن: همین چرخ گردنده با هر کسی تواند جفا گستریدن بسی. فردوسی. - سخن گستریدن، سخن گفتن. تکلم کردن: پس آنگه زبان برگشادند پاک سخن گستریدند بی ترس و باک. شمسی (یوسف و زلیخا). سوی ده برادر یکی بنگرید بتندی به عبری سخن گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). به اندازه باید سخن گسترید گزافه سخن را نباید شنید. نظامی. - شکر گستریدن، بسیار شکر گفتن: چو لختی پرستش بجای آورید زمانی بسی شکرها گسترید. شمسی (یوسف و زلیخا). - عبادت گستریدن، عبادت کردن: هنرمند یعقوب فرخ نژاد ز درد دل و جان به پا ایستاد زمانی عبادت همی گسترید بنزدیک آن کو عباد آفرید. شمسی (یوسف و زلیخا). - لابه گستریدن، لابه کردن. تضرع و زاری نمودن: بدان پادشه لابه ها گسترید مر این نامۀ من بدو بسپرید. شمسی (یوسف و زلیخا)
رود ستریمون، در تراکیه این رود موسوم به میرسین بود ولی اکنون آن را ستروما نامند. رجوع به ایران باستان ص 638، 645، 715، 736، 747، 749، 823، 943، 1245 شود
رود ستریمون، در تراکیه این رود موسوم به میرسین بود ولی اکنون آن را ستروما نامند. رجوع به ایران باستان ص 638، 645، 715، 736، 747، 749، 823، 943، 1245 شود
یکی از محارم تن ّ پادشاه صیدا بود که به رسالت نزد اردشیر سوم رفت و آمادگی پادشاه صیدا را به انقیاد و همکاری با اردشیر اعلام داشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1169- 1171 شود
یکی از محارم تِن ّ پادشاه صیدا بود که به رسالت نزد اردشیر سوم رفت و آمادگی پادشاه صیدا را به انقیاد و همکاری با اردشیر اعلام داشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1169- 1171 شود
به یونانی بیخ گیاهی است که آن را دورس گویند و تخم آن را شوکران خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). مأخوذ از یونانی، خزبق. رجوع به برهان و تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و اختیارات بدیعی شود
به یونانی بیخ گیاهی است که آن را دورس گویند و تخم آن را شوکران خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). مأخوذ از یونانی، خزبق. رجوع به برهان و تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و اختیارات بدیعی شود
نام باستانی نهر معروف به استرومه و قره صو. رجوع به استرومه شود. و در قدیم قسمتی از حدّ غربی مملکت ایران بود و گفته اند خشیارشا در سفر جنگی خویش بیونان از شهر ’این’ واقع در ساحل رود استریمون گذشت. (ایران باستان صص 823- 824)
نام باستانی نهر معروف به استرومه و قره صو. رجوع به استرومه شود. و در قدیم قسمتی از حدّ غربی مملکت ایران بود و گفته اند خشیارشا در سفر جنگی خویش بیونان از شهر ’اُِین’ واقع در ساحل رود استریمون گذشت. (ایران باستان صص 823- 824)
گسترد گسترد خواهد گسترد بگستر گسترنده گسترده گسترش) پهن کردن منبسط کردن، فرش کردن: بگسترد فرشی زدیبای چین که گفتی مگر آسمان شد زمین، منتشر کردن شایع کردن، افشاندن پاشیدن: بگسترد بر موبدان سیم و زر باتش پراگند چندی گهر، منتشر شدن شایع شدن: چنانک خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد
گسترد گسترد خواهد گسترد بگستر گسترنده گسترده گسترش) پهن کردن منبسط کردن، فرش کردن: بگسترد فرشی زدیبای چین که گفتی مگر آسمان شد زمین، منتشر کردن شایع کردن، افشاندن پاشیدن: بگسترد بر موبدان سیم و زر باتش پراگند چندی گهر، منتشر شدن شایع شدن: چنانک خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد