جدول جو
جدول جو

معنی ترییم - جستجوی لغت در جدول جو

ترییم
مقیم بودن به جائی
تصویری از ترییم
تصویر ترییم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
نرم کردن، نازک کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحیم
تصویر ترحیم
مهربانی کردن بر کسی، طلب آمرزش کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیم
تصویر ترجیم
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترییخ
تصویر ترییخ
سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترییث
تصویر ترییث
نرم گردانیدن، عاجز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویم
تصویر ترویم
درنگ کردن، اراده چیزی نمودن بعد از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنیم
تصویر ترنیم
ترانه خواندن، تاو آوایی پیچ و تاب دادن به آوا هنگام خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
اصلاح کردن، مرمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخییم
تصویر تخییم
تاژ نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
خط نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
نشانه کردن و نیک نوشتن، نقش کردن، جامه را مخطط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردیم
تصویر تردیم
وصله کردن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاییم
تصویر تاییم
بیوه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتییم
تصویر تتییم
به عشق بنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیم
تصویر تربیم
نوعی عنصر فلزی درخشان و کمیاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
در دستور زبان انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند مثلاً «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترحیم
تصویر ترحیم
رحمت و درود فرستادن برای مرده، مهربانی کردن، درود فرستادن، طلب آمرزش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
خط کشیدن، خط نوشتن، نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترمیم
تصویر ترمیم
((تَ))
مرمت کردن، باسازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترقیم
تصویر ترقیم
((تَ))
نوشتن، خط نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
((تَ))
نشان گذاشتن، رسم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
((تَ))
دنباله چیزی را بریدن، نرم کردن آواز، انداختن «ن» از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترحیم
تصویر ترحیم
((تَ))
رحم کردن، طلب آمرزش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
رسم کردن، کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تریم
تصویر تریم
چرکن، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار