- ترنگان
- بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنجان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
معنی ترنگان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته ترنگان باد رنگبویه بالنگو از گیاهان باد رنجبویه
سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تریان، ترینان
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنگان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
طبق چوبی تبوک
طبق چوبی، تبوک
بصدا در آوردن چله کمان
به صدا درآوردن زه کمان و مانند آن
ترزبان
انکار و حاشا
تربیت کننده، مربی
آویخته معلق آونگ
یک عده از نمازهای زردشتیان که در طی سال در جشنها و مواقع مختلف بجای آورده میشود. چهار عدد آنها را که مهمترین آفرینگان بشمار میروند باین ترتیب ضبط کرده اند: آفرینگان دهمان (مقدسان) آفرینگان گاتها آفرینگان گهنبار آفرینگان رپیپوین
صور و اشکال فلکی
آویخته آونگان
وبلاگ
ترجمان، مترجم
منفش شده با زر
نام روز سیزدهم از ماه تیر
شخصی را گویند که لغتی را بزبان دیگر تقریر نماید، مترجم
طبق پهن چوبین
قونیزه
مطرب، تردست
جمع ترنم
درختی از تیره بید ها که یکی از گونه های سپیدار است. این گیاه در اغلب نقاط ایران بحال خودرو وجود دارد و همچنین کشت میشود پرک غرب
ترنجبین