- ترنگ
- ترنج
معنی ترنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- ترنگ
- صدای زه کمان هنگام تیر انداختن
- ترنگ
- صدای زه کمان هنگام تیر انداختن،
برای مثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر ، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن(نظامی۲ - ۱۸۸)
- ترنگ ((تُ رَ))
- تورنگ، تذرو، قرقاول
- ترنگ ((تَ رَ))
- صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گرز و شمشیر و سپر، آواز تار و تنبور، ترناس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شطرنج
شطرنج
بازیی است که به وسیله مهره های با اشکال مختلف: شاه وزیر اسب رخ فیل پیاده بر روی صحنه ای چوبین دارای خانه های متعدد بازی کنند
شطرنج، نوعی بازی فکری که بر روی یک صفحه ۶۴ خانه ای سیاه و سفید با ۳۲ مهره (۱۶ سفید و ۱۶ سیاه) صورت می گیرد. هردسته از مهره های سیاه و سفید شامل ۸ مهرۀ پیاده و ۲ رخ و ۲ اسب و ۲ فیل و یک وزیر یا فرزین و یک شاه است. می گویند آن را در زمان انوشیروان از هندوستان به ایران آورد ه اند
استرنگ، برای مثال همیشه تا به زبان گشاده از دل پا ک / سخن نگوید همچون تو و چو من سترنگ (فرخی - ۲۰۸)
شترنج، شطرنج
ترنگ
مکث، صبر، توقف، تامل، تاخیر
تاخیر، دیرکرد، مقابل شتاب
زمزمه
مرفق، آرنج
چالاک، زیرک، باهوش
صدای زنگ و طاس و امثال آن، آواز زدن شمشیر و تیغ و خنجر و غیره
آوازی که از برخورد پیاپی شمشیر و گرز و مانند آنها بر آید، صدای زه کمان، آواز درای و زنگ، صدایی که در کوه و گنبد پیچد، آواز شکستن بلور و مانند آن
چشم دوزی چشم ناگیری
ترکی کلنگ
آواز نیکو و خوش
تیره شدن و کدر شدن آب
سست و حقیر شدن
تاویدن از مستیی کژ و مژی
چین و شکنج، سخت در هم فشرده، در هم کشیده
سلاح آتشی دراز و حمل پذیر که با آن تیر اندازی میکنند
آرزو، حاجت
خروس صحرای تذرو
طبق چوبی بقالان و میوه فروشان
طبق چوبی بقالان و میوه فروشان. قالبی که زرگران و صفاران چیزهارا در آن ریزند
فرانسوی آبدزدک کاپیش (گویش گیلکی) تلمبه کوچک شیشه یی که به وسیله آن دارویی مایع را در زیر پوست و داخل بدن تزریق کنند آبدزدک