جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ترنگ

ترنگ

ترنگ
صدای زهِ کمان هنگام تیر انداختن، برای مِثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲ - ۱۸۸)، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن
ترنگ
فرهنگ فارسی عمید

ترنگ

ترنگ
صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گُرز و شمشیر و سپر، آواز تار و تنبور، ترناس
ترنگ
فرهنگ فارسی معین

ترنگ

ترنگ
خوب و خوش و زیبا و نکو را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). خوب و خوش و زیبا. (فرهنگ جهانگیری). خوش و زیبا. (فرهنگ رشیدی). خوب و خوش و زیبا و تر وتازه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
لاجرم چون چنین گران جانم
ناخوش و ناترنگ و نادانم.
مسعودسعد (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

ترنگ

ترنگ
مرغ دشتی را گویند و آنرا تورنگ نیز نویسند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). مرغ و خروس صحرایی باشد که آنرا تذرو خوانند. (برهان). تورنگ و تذرو و کبک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تورنگ و تذرو شود، بمعنی بندی خانه وزندان هم هست. (برهان) (ناظم الاطباء). زندان. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا