جدول جو
جدول جو

معنی ترنکر - جستجوی لغت در جدول جو

ترنکر
(اِ جِ)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد:به اسپانیایی ’اتراکار؟’ بساحل رسیدن سفینه، سوار شدن بر آن به زور و جبر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تانکر
تصویر تانکر
اتومبیل بزرگ مخزن دار، ویژۀ حمل مایعات، مخزن ذخیره سازی مایعات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنکر
تصویر تنکر
ناشناس بودن، خود را ناشناس نمودن، به حال زشت و ناخوش درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است. انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانۀ آب و نفت...) شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ کَ)
طبلۀ نان. جایی که نان در آن گذارند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 276 الف) ، طبق چوبی که در آن نان گذارند. (لسان العجم شعوری ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ دَ)
بمعنی ترند است که صعوه باشد. (متمم برهان). صعوه را گویند. (آنندراج). یکنوع گنجشکی که کله اش سرخ است. (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و ترندک. و ترترک شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
شهری است در ناحیۀ بست و ذکر آن در کتاب فتوح آمده و در کتاب نصر ترنک و ادی است بین سجستان و بست و به بست نزدیکتر است (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان). تنوخ. (مرآت البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تانکر
تصویر تانکر
کشتی نفتکش
فرهنگ لغت هوشیار
ناشناختگی، پژواگنی ناشناس بودن خود را ناشناس نشان دادن ناشناس شدن، از حالی بحالت زشت و ناخوش در آمدندگرگون گشتن، ناشناختگی، جمع تنکرات
فرهنگ لغت هوشیار
((کِ))
نوعی خودرو باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد، باری مخزنی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنکر
تصویر تنکر
((تَ نَ کُّ))
ناشناس بودن، به حال زشت و ناخوش درآمدن
فرهنگ فارسی معین
مخزن، نفتکش
فرهنگ واژه مترادف متضاد