- ترنق
- تیره شدن و کدر شدن آب
معنی ترنق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترنگ
زمزمه
ترنج
بچه خرگوش، آبگیر
متغیر و دیگرگون گردیدن
تار کرد تیره کردن، پالودن از واژگان دو پهلو، سستکاری، شوریده رایی، چشم دوختن، جالیگون از گیاهان جالیگون
چشم دوزی چشم ناگیری
ترکی کلنگ
گل تنک
آواز نیکو و خوش
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن
سست و حقیر شدن
تاویدن از مستیی کژ و مژی
چین و شکنج، سخت در هم فشرده، در هم کشیده
خضاب کردن به حنا و یا بزعفران
مهربانی نمودن بر کسی
مهربانی نمودن، نرمی نمودن
دست به گردنی دست به گردن شدن
ناز زیستی شاد زیستی
در کار خود ریزه کاری کردن در کاری نیکو نگریستن تا خوب انجام شود، ریزه کاری، جمع تانقات
صدای زه کمان هنگام تیر انداختن، برای مثال ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲ - ۱۸۸) ، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن
تتبع کردن، در کار خود ریزه کاری کردن، گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن، از روی حکمت کاری کردن
آواز خواندن، زمزمه کردن به آواز خوش، آواز
نرمی کردن با کسی، مهربانی کردن، همراهی کردن
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو، برای مثال رسم ترنج است که در روزگار / پیش دهد میوه پس آرد بهار (نظامی۱ - ۷) ، نوعی نقش و نگار که از ترکیب گل، برگ و طرح های اسلیمی ساخته می شود و بیشتر در نقشۀ قالی، قالیچه، پردۀ قلمکار، کاشی و تذهیب کاری در وسط نقش های دیگر قرار می گیرد و گاهی در چهارگوشۀ آن طرح های سه گوشه به شکل لچک ساخته می شود
به چپ و راست متمایل شدن سر، از مستی یا گیجی، تلوتلو خوردن
خدمتکار، کنیزک
دقت زیاد در کاری، از روی حکمت کاری را انجام دادن
((تَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گرز و شمشیر و سپر، آواز تار و تنبور، ترناس
نقشی است در میانه قالی یا قالیچه که آمیزه ای است از گل و برگ و شاخه های اسلیمی