- ترمیم
- بازسازی
معنی ترمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- ترمیم
- اصلاح کردن، مرمت کردن
- ترمیم
- مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
- ترمیم ((تَ))
- مرمت کردن، باسازی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
نرم کردن، نازک کردن آواز
مهربانی کردن بر کسی، طلب آمرزش کردن بر کسی
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
مقیم بودن به جائی
درنگ کردن، اراده چیزی نمودن بعد از چیزی
ترانه خواندن، تاو آوایی پیچ و تاب دادن به آوا هنگام خواندن
دایم نگریستن، پیوسته نگریستن
نکوهش کردن
خط نوشتن
نشانه کردن و نیک نوشتن، نقش کردن، جامه را مخطط کردن
وصله کردن جامه
بویاندن بو کردن بوییدن
خالص کردن و استوار کردن
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
تمام کردن
بوییدن، بو کردن، شمیدن، شم
نوعی عنصر فلزی درخشان و کمیاب
در دستور زبان انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند مثلاً «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید»
تمام کردن، به پایان رسانیدن، کامل کردن
شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
رحمت و درود فرستادن برای مرده، مهربانی کردن، درود فرستادن، طلب آمرزش کردن
خط کشیدن، خط نوشتن، نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن
عزم و اراده کردن به کاری، با عزم راسخ درصدد اجرای امری برآمدن