- ترفق
- مهربانی نمودن، نرمی نمودن
معنی ترفق - جستجوی لغت در جدول جو
- ترفق
- نرمی کردن با کسی، مهربانی کردن، همراهی کردن
- ترفق ((تَ رَ فُّ))
- مهربانی کردن، همراهی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همراهی کردن، بهم یار بودن
تیره شدن و کدر شدن آب
مهربانی نمودن بر کسی
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
به تکبر خرامیدن
فراخ زیستن، فراخی نمودن
برتری نمودن، بلندی کردن
شکسته گردیدن
جهیدن آب
دو دلی
پراکنده شدن، پریشان شدن
در پیوستن
دست یافتن بکاری
آرنج، محل اتصال ساعد به بازو
دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جدا شدن
کاری یا چیزی که از آن سود و بهره ببرند
در رفاه و آسایش بودن، آسودگی و تن آسانی
نعمت و آسایش، زندگانی فراخ و با نازونعمت
با هم دوست و رفیق شدن، همراه شدن با یکدیگر
بلندی جستن، به بلندی گراییدن، خود را از دیگران برتر دانستن، بلند شدن، بلندمرتبه شدن، سربلندی، غرور، تکبر
آرنج، بندگاه ساعد یا بازو
قره قروت
نرمی، مدارا کردن، نیکوئی و مهربانی نمودن
متنعم و ثروتمند شدن