ترنجیده، به هم کشیده، دردمند، عضوی از بدن که رنجور و دردناک باشد، ترکیده، برای مثال ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت / همه اعضای او گشته ترغده (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۸)
ترنجیده، به هم کشیده، دردمند، عضوی از بدن که رنجور و دردناک باشد، ترکیده، برای مِثال ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت / همه اعضای او گشته ترغده (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۸)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: گیاهی است که آنرا در مغرب بجای غافت بکار برند پیش از آنکه این گیاه اخیر شناخته شده باشد. ولی مستعینی نام بربری غافت را ترملان یا ترهلان آورده است. (دزی ج 1 ص 146). و رجوع به ترهلان شود
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: گیاهی است که آنرا در مغرب بجای غافت بکار برند پیش از آنکه این گیاه اخیر شناخته شده باشد. ولی مستعینی نام بربری غافت را ترملان یا ترهلان آورده است. (دزی ج 1 ص 146). و رجوع به ترهلان شود
آتشبازی کوچک است که از زدن بر زمین یا آتش دادن فتیلۀ آن منفجر شده صدا می کند. وجه تسمیۀ صدای ترغ آن است. پس باید با غین نوشته شود نه قاف که اکنون معمول است. (فرهنگ نظام). و رجوع به ترغ و ترقه شود
آتشبازی کوچک است که از زدن بر زمین یا آتش دادن فتیلۀ آن منفجر شده صدا می کند. وجه تسمیۀ صدای ترغ آن است. پس باید با غین نوشته شود نه قاف که اکنون معمول است. (فرهنگ نظام). و رجوع به ترغ و ترقه شود
گرفته شده و ترنجیده. (برهان). کوفته شده و ترنجیده. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هر عضوی و بندی و مفصلی که بسبب دردمندی و آزار آن حرکت نتوان کرد، گویند ’ترغده شده است’. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز بس کوب از زمانه یافت دشمنت همه اعضای او گشته ترغده. منجیک (از فرهنگ جهانگیری). ، افادۀ معنی ترکیده میکند. (انجمن آرا) (آنندراج)
گرفته شده و ترنجیده. (برهان). کوفته شده و ترنجیده. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هر عضوی و بندی و مفصلی که بسبب دردمندی و آزار آن حرکت نتوان کرد، گویند ’ترغده شده است’. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : ز بس کوب از زمانه یافت دشمنْت همه اعضای او گشته ترغده. منجیک (از فرهنگ جهانگیری). ، افادۀ معنی ترکیده میکند. (انجمن آرا) (آنندراج)
قریۀ مشهوری است بین اربل و موصل و از اعمال موصل است و در آنجا بسال 508 هجری قمری میان لشکر زین الدین مسعود بن زنگی بن اقسنقر و یوسف بن علی کوچک صاحب اربل جنگی اتفاق افتاد که در آن یوسف پیروز گردید. ودر این قریه چشمۀ پرآبی است. (از معجم البلدان)
قریۀ مشهوری است بین اربل و موصل و از اعمال موصل است و در آنجا بسال 508 هجری قمری میان لشکر زین الدین مسعود بن زنگی بن اقسنقر و یوسف بن علی کوچک صاحب اربل جنگی اتفاق افتاد که در آن یوسف پیروز گردید. ودر این قریه چشمۀ پرآبی است. (از معجم البلدان)