معنی برغله برغله (اِ لِ) ساکن برغیل شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به برغیل شود، گذشتن. (یادداشت مؤلف) : وآن شب تیره کآن ستاره برفت وآمد از آسمان بگوش تراک. خسروی. ، زوال. و رجوع به رفتن شود لغت نامه دهخدا