گوش داشتن. (تاج المصادر بیهقی). چشم داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). چشم داشت. (غیاث اللغات) (آنندراج). انتظار داشتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : از آب برآمدند و در بارگاه افتادند و او از ترقب و ترصد حساد مکار غافل. (جهانگشای جوینی)
گوش داشتن. (تاج المصادر بیهقی). چشم داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). چشم داشت. (غیاث اللغات) (آنندراج). انتظار داشتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : از آب برآمدند و در بارگاه افتادند و او از ترقب و ترصد حساد مکار غافل. (جهانگشای جوینی)
بر هم نشستن. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مطاوعه ترکیب. (اقرب الموارد) (المنجد) : چو فراشی و کناسی است، که هر امتزاجی که میان اجزاء امهات افتد بر آن قدر کز آن امتزاج آید، چیزی بسازد نباتی یا حیوانی، بدان مرین سرای را پاک همی دارد و طینتها را ازبهر آنک تا ازو ترکب مردم آید. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 130) ، استوار شدن بر چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). استوار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب شود
بر هم نشستن. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مطاوعه ترکیب. (اقرب الموارد) (المنجد) : چو فراشی و کناسی است، که هر امتزاجی که میان اجزاء امهات افتد بر آن قدر کز آن امتزاج آید، چیزی بسازد نباتی یا حیوانی، بدان مرین سرای را پاک همی دارد و طینتها را ازبهر آنک تا ازو ترکب مردم آید. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 130) ، استوار شدن بر چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). استوار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب شود