جدول جو
جدول جو

معنی ترصد - جستجوی لغت در جدول جو

ترصد
انتظار داشتن
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
فرهنگ لغت هوشیار
ترصد
انتظار داشتن، به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگهبانی
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
فرهنگ فارسی عمید
ترصد
((تَ رَ صُّ))
چشم داشتن، مراقب بودن
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مترصد
تصویر مترصد
امیدوار و چشم داشت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترصد
تصویر مترصد
((مُ تَ رَ صِّ))
چشم به راه، منتظر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترصد
تصویر مترصد
چشم به راه، منتظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردد
تصویر تردد
رای، آمد و شد، رفت و آمد، رو و آی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارصد
تصویر ارصد
آواز پانزدهم از هفده آواز اصول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربد
تصویر تربد
روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردد
تصویر تردد
آمد و شد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترید
تصویر ترید
ریزه کردن نان در دوغ شیر آب گوشت و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراد
تصویر تراد
فسخ معاهده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعد
تصویر ترعد
جنبیدن و لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترصع
تصویر ترصع
نشاط و خوشدلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسد
تصویر ترسد
بالش زیر سر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصد
تصویر تفصد
روان شدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصد
تصویر تقصد
شکسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
رصد خانه، کمین گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردد
تصویر تردد
آمد و شد کردن
دودل شدن، دودله بودن
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روه، هیضه، شکم روش، بیرون روه، رانش، زحیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترید
تصویر ترید
تریت، نانی که در آبگوشت، اشکنه، شیر، دوغ و مانند آن خرد کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرصد
تصویر فرصد
هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
مرصاد بنگرید به مرصاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصد
تصویر ارصد
((اَ صَ))
آواز پانزدهم از هفده آواز اصول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تردد
تصویر تردد
((تَ رَ دُّ))
آمد و شد کردن، دو دل شدن، اسهال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
((مَ صَ))
رصدخانه، کمین گاه، جمع مراصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربد
تصویر تربد
گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگ هایی شبیه برگ لوبیا و گل های آبی رنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتی متر و به رنگ خاکستری یا قهوه ای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماری های کلیه نافع است. در هند، مالزی، سیلان و بعضی جزایر اقیانوسیه می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردد
تصویر تردد
Frequentation, Vacillation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
посещаемость , колебание
دیکشنری فارسی به روسی
Frequentierung, Schwanken
دیکشنری فارسی به آلمانی
відвідуваність , вагання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
częstotliwość, wahanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
frequência, vacilação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
frequentazione, indecisione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
concurrencia, vacilación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی