جدول جو
جدول جو

معنی ترسیمی - جستجوی لغت در جدول جو

ترسیمی
(تَ)
منسوب به رسم و ترسیم. تشریحی. توصیفی. رجوع به رسم و ترسیم و ترکیب زیر شود.
- هندسۀ ترسیمی، یکی از فصول علم هندسه، و واضع آن مونژ است. و مقصود از این هندسه مشخص کردن شکل فضائی است با تصویرهای آن در روی سطح مستوی یا صفحه. برای این کار دستگاه دو صفحه عمود بیکدیگر را بکار میبرند یکی از این دو صفحۀ افقی است که معمولاً بموازات صفحۀ افق فرض میشود. دیگری قائم که عمود بر صفحۀ اول است و آنها را صفحات تصویر گویند. در این دستگاه هر نقطه بوسیلۀ دو تصویر افقی و قائم نمایش داده می شود، و سایر اشکال هندسه با تصویرهای افقی و قائم آنها مشخص خواهد شد. از این جهت هر شکل دارای دو تصویر افقی و قائم خواهد بود. محل برخورد دو صفحۀ افقی و قائم یاد شده را خطالارض گویند. در این هندسه ارتفاع هر نقطه فضائی، فاصله تصویر قائم آن تا خطالارض میباشد و بعد نقطه، فاصله تصویر افقی تا خط زمین است.
چنانکه در شکل 1 H نمایندۀ صفحۀ افقی و Vنمایندۀ صفحۀ قائم و xy همان خط زمین یا خطالارض است و نقطۀ فضائی A در روی این دو صفحه دارای تصاویرa و ’ خواهد بود. اگر صفحۀ V در حول xy در جهت خلاف گردش ساعت (جهت مثلثاتی) 90 درجه دوران دهیم سطح V بر سطح H منطبق میگردد و این عمل را تسطیح صفحۀ قائم روی صفحۀ افقی می گویند. در این صورت میتوان تصویری را که روی دو صفحه داشتیم بر روی یک صفحه نشان دهیم.
چنانکه در شکل دو xy نمایش خطالارض و a ’ = Aa ارتفاع نقطه و a a = بعد نقطه از صفحۀ قائم است، نقطۀ حاصل روی صفحۀ افق (که همان صفحۀ کاغذ است) عبارتست از تصویر افقی و خطالارض و تصویر قائم ’اپور’ یا ملخص جسم تصویرشده نامند. این هندسه در صنعت برای مشخص کردن اشیاء بوسیلۀ مقاطع قائم و افقی و در نجاری، معماری و حجاری و کارهای نظامی و مهندسی و عموم کارهای مکانیکی مورد استفاده قرار میگیرد. (از لاروس قرن بیستم) (از هندسۀ ترسیمی تألیف عصار) (از دیکسیونر فرانسه ایلوستره دوپینی دو ورپیر).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرسیما
تصویر فرسیما
(دخترانه)
فر (فارسی) + سیما (عربی) دارای سیما باشکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسیما
تصویر ارسیما
(پسرانه)
نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تعلیمی
تصویر تعلیمی
آموزشی مثلاً ادبیات تعلیمی، عصای سبکی که در دست می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
رسم کردن، کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
ملازمان تمغادار، یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جامه بخط کردن. (از تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جامه را مخطط کردن. (آنندراج). مبالغۀ رسم. (زوزنی) ، نشانه کردن و نیک نوشتن. (آنندراج). نشان گذاشتن و نقش کردن. (فرهنگ نظام) ، گماشتن ناقه را چنانکه بر زمین اثری بگذارد. (از اقرب الموارد) ، گماشتن ترسیم را، لغت مغربی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، خطوط خفیه کشیدن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی عبیدالتریمی الحضرمی الیمنی. در سال 613 میلادی درگذشت. اوراست کتاب الاکمال. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص 459)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به یونانی هندباء است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
وحشت زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیمی
تصویر تعلیمی
تسمه ای که بر سر لجام اسب می بندند، عصا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسائی
تصویر ترسائی
مسیحیت، عیسویت، نصرانیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیمات
تصویر ترسیمات
جمع ترسیم
فرهنگ لغت هوشیار
دهنادی ابتدائی، مرتب و با ترتیب منسوب به ترتیب. یا غسل ترتیبی. غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شانه راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شانه چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
نشانه کردن و نیک نوشتن، نقش کردن، جامه را مخطط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراخمی
تصویر تراخمی
منسوب به تراخم، آنکه مبتلی به تراخم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
((تَ))
نشان گذاشتن، رسم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
((تَ دَ))
بیم داشتن، ترس داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
((تَ))
مسیحیت، مسیحی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلیمی
تصویر تعلیمی
((تَ))
تسمه ای که به لگام اسب بندند، عصای سبکی که به دست گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
مسیحی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر، رسم، نقش، نگارگری، رسم کردن، نگاشتن، خطکشیدن، نشان گذاشتن، نشانه گذاری کردن، کشیدن، رسم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
Dread, Flinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسویی
تصویر ترسویی
Cowardliness, Fearfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترجیحی
تصویر ترجیحی
Preferable, Preferential
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
Afraid, Frightened
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترکیبی
تصویر ترکیبی
Compound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترکیبی
تصویر ترکیبی
сложный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
испуганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
бояться , вздрагивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسویی
تصویر ترسویی
трусость , боязливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترجیحی
تصویر ترجیحی
предпочтительный
دیکشنری فارسی به روسی