- ترخنده
- طعنه و ظنز و بیهوده و مکر و حیله
معنی ترخنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منفجره
تبریک، مبارک
گردنده، گردان
آراسته و منظم و با طراوت
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
آنچه که ترک یابد چیزی که شکاف پیداکند، منفجر شونده
بیهوده محال، تزویر مکر حیله
کسی که بترسد خایف
سخت خندان
کسی که از چیزی بترسد
میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶)
مبارک، میمون، خجسته، خوشبخت
میمون، مبارک، همایون، مبارکی، خجستگی، میمنت
بسیار خندان
چرخ زننده،، گردنده، کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد
صدور، صادر شدن
دارای ارزش
خشمگین غضبناک غضبان خشم آلود آشفته و به خشم آمده ارغند
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
بیچاره، بینوا، عاجز
پرتو اندازنده، روشن کننده، تابنده
آنکه آرمیده است
کنده، از ریشه در آمده ریشه کن شده
پرتو انداز، تابنده، تابان
کسی که چیزی را میتراشد
ترواش کننده