- تربص
- چشم داشتن، انتظار
معنی تربص - جستجوی لغت در جدول جو
- تربص
- انتظار کشیدن، صبر کردن و نگران پیشامد بودن، چشمداشت
- تربص ((تَ رَ بُّ))
- چشم داشتن، انتظار کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که چشمداشت و انتظار دارد، منتظر، کسی که غله و سایر کالاها را برای گران شدن در انبار نگه می دارد، محتکر
پیوسا (پیوس انتظار باشد) چشم به راه آنکه انتظار و توقع دارد چشم دارنده منتظر جمع متربصین
رنگارنگ
پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن
فربهی
چهار زانویی چهار زانو نشستن
هندوانه، و بمعنی خیار
روی ترش کردن
بهره خواهی سرگشته گردیدن، تحیر
درنگ کردن، باز ایستادن
خاک، مزار
پروردن
آسان گرفتن، رخصت یافتن
محکم و استوار
رقص کردن
هندوانه، خیار، بادرنگ
رقص کردن، به سرعت بالاوپایین رفتن
جایز بودن، مرخص شدن، اجازه گرفتن، رخصت یافتن
خاک، کنایه از گور، قبر، مقبره، مزار، آرامگاه
ترب، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد
گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگ هایی شبیه برگ لوبیا و گل های آبی رنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتی متر و به رنگ خاکستری یا قهوه ای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماری های کلیه نافع است. در هند، مالزی، سیلان و بعضی جزایر اقیانوسیه می روید
پروردن، پرورش دادن
پیوسیدن (انتظار داشتن)
خاک آلود شدن، خاک، محتاج نام کوهی هم میباشد
خاک، مواد ریز حاصل از خرد شدن سنگ ها که به طور فراوان سطح کرۀ زمین و بسیاری از کرات دیگر را پوشانده است
مکر، حیله، فریب، ترفند، قلّاشی، ریو، دغلی، روغان، احتیال، شید، شکیل، دویل، خدعه، چاره، دستان، نیرنگ، تنبل، ستاوه، نارو، خاتوله، اشکیل، غدر، گربه شانی، کلک، کید، حقّه، گول، تزویر، دلام
تزویر، زبان آوری، چرب زبانی،برای مثال اندر آمد مرد با زن چرب چرب / گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب (رودکی - ۵۳۴) ، گزاف گویی، حرکت از روی ناز یا قهر
تزویر، زبان آوری، چرب زبانی،