جدول جو
جدول جو

معنی تربص - جستجوی لغت در جدول جو

تربص
چشم داشتن، انتظار
تصویری از تربص
تصویر تربص
فرهنگ لغت هوشیار
تربص
انتظار کشیدن، صبر کردن و نگران پیشامد بودن، چشمداشت
تصویری از تربص
تصویر تربص
فرهنگ فارسی عمید
تربص
((تَ رَ بُّ))
چشم داشتن، انتظار کشیدن
تصویری از تربص
تصویر تربص
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متربص
تصویر متربص
کسی که چشمداشت و انتظار دارد، منتظر، کسی که غله و سایر کالاها را برای گران شدن در انبار نگه می دارد، محتکر
فرهنگ فارسی عمید
پیوسا (پیوس انتظار باشد) چشم به راه آنکه انتظار و توقع دارد چشم دارنده منتظر جمع متربصین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متربص
تصویر متربص
((مُ تَ رَ بِّ))
منتظر، متوقع، چشم دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربت
تصویر تربت
خاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اربص
تصویر اربص
رنگارنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربی
تصویر تربی
پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربل
تصویر تربل
فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربع
تصویر تربع
چهار زانویی چهار زانو نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، و بمعنی خیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربد
تصویر تربد
روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربح
تصویر تربح
بهره خواهی سرگشته گردیدن، تحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربث
تصویر تربث
درنگ کردن، باز ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربت
تصویر تربت
خاک، مزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربب
تصویر تربب
پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
آسان گرفتن، رخصت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریص
تصویر تریص
محکم و استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
رقص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، خیار، بادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
رقص کردن، به سرعت بالاوپایین رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
جایز بودن، مرخص شدن، اجازه گرفتن، رخصت یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربت
تصویر تربت
خاک، کنایه از گور، قبر، مقبره، مزار، آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربز
تصویر تربز
ترب، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترقص
تصویر ترقص
((تَ رَ قُّ))
رقصیدن، رقص کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترخص
تصویر ترخص
((تَ رَ خُّ))
رخصت یافتن، اجازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربی
تصویر تربی
((تَ رَ بِّ))
پرورش دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربت
تصویر تربت
((تُ بَ))
خاک، گور، قبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تربد
تصویر تربد
گیاهی پایا، با ساقۀ پیچنده و برگ هایی شبیه برگ لوبیا و گل های آبی رنگ. ریشۀ آن به درازی ده سانتی متر و به رنگ خاکستری یا قهوه ای و مغزش سفید است. در معالجۀ رماتیسم و بیماری های کلیه نافع است. در هند، مالزی، سیلان و بعضی جزایر اقیانوسیه می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربی
تصویر تربی
پروردن، پرورش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربص
تصویر ربص
پیوسیدن (انتظار داشتن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترب
تصویر ترب
خاک آلود شدن، خاک، محتاج نام کوهی هم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترب
تصویر ترب
خاک، مواد ریز حاصل از خرد شدن سنگ ها که به طور فراوان سطح کرۀ زمین و بسیاری از کرات دیگر را پوشانده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترب
تصویر ترب
مکر، حیله، فریب، ترفند، قلّاشی، ریو، دغلی، روغان، احتیال، شید، شکیل، دویل، خدعه، چاره، دستان، نیرنگ، تنبل، ستاوه، نارو، خاتوله، اشکیل، غدر، گربه شانی، کلک، کید، حقّه، گول، تزویر، دلام
تزویر، زبان آوری، چرب زبانی، برای مثال اندر آمد مرد با زن چرب چرب / گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب (رودکی - ۵۳۴)، گزاف گویی، حرکت از روی ناز یا قهر
فرهنگ فارسی عمید