جدول جو
جدول جو

معنی تراسخ - جستجوی لغت در جدول جو

تراسخ
انتقال یافتن نفس انسانی بجسم معدنی
تصویری از تراسخ
تصویر تراسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تراسخ
((تَ سُ))
انتقال یافتن نفس انسانی به جسم معدنی
تصویری از تراسخ
تصویر تراسخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تراسل
تصویر تراسل
نامه فرستادن، فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاسار فرود روان از تن آدمی به گیاه تنگسار (مدصر) انتقال نفس بجسم نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
ننگسار جا به جایی روان از تن آدمی به تن جانوران انتقال نفس ببدن حیوان دیگر غیر انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسخ
تصویر تناسخ
باطل ساختن، زایل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسخ
تصویر تناسخ
خارج شدن روح از یک کالبد و داخل شدن آن به کالبد دیگر، انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدن دیگر، یکدیگر را نسخ کردن، باطل کردن، زایل کردن
تناسخ ازمنه: پی در پی گذشتن و سپری شدن ازمنه و قرون که انگار هر کدام آن ها حکم ماقبل را نسخ می کند
تناسخ در میراث: در فقه مردن ورثه یکی بعد از دیگری پیش از تقسیم کردن میراث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراسخ
تصویر فراسخ
فرسخ ها، واحد اندازه گیری مسافت تقریباً برابر با ۶ کیلومتر، جمع واژۀ فرسخ
فرهنگ فارسی عمید
جمع فرسخ، از ریشه پارسی فرسخ ها فرسنگ ها واحد مسافت: الف - نزد مسلمانان 12000 ذراع و آن معادل سه میل یا دوازده هزار گز بود. ب - نزد اعراب معادل 5919 متر بود، جمع فراسخ
فرهنگ لغت هوشیار
((تِ))
اتحادیه ای مرکب از چند مؤسسه صنعتی یا مالی برای در دست گرفتن قیمت ها و کاستن از میزان رقابت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تماسخ
تصویر تماسخ
((تَ سُ))
انتقال نفس به بدن حیوان دیگر غیر انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تناسخ
تصویر تناسخ
((تَ سُ))
یکدیگر را باطل ساختن، انتقال روح شخص مرده به بدن انسانی دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاسخ
تصویر تفاسخ
((تَ سُ))
با یکدیگر در فسخ معامله هم رأی شدن
فرهنگ فارسی معین
اتحادیه ای که از همکاری چند مؤسسۀ صنعتی یا بازرگانی مربوط به یک رشته جهت تنظیم نرخ به دلخواه خود، کاهش رقابت و حفظ منافع خودشان تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راسخ
تصویر راسخ
استوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راسخ
تصویر راسخ
برقرار، استوار، پای برجا، ثابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسخ
تصویر ترسخ
چرکین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسخ
تصویر راسخ
ثابت، برقرار، پابرجا، استوار، پایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تُ))
جمع ترس. زمین سخت و محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تِ))
بهارخواب، ایوان وسیع، مهتابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راسخ
تصویر راسخ
((سِ))
استوار، پایدار، جمع راسخون، راسخین
فرهنگ فارسی معین