جدول جو
جدول جو

معنی فراسخ

فراسخ
فرسخ ها، واحد اندازه گیری مسافت تقریباً برابر با ۶ کیلومتر، جمع واژۀ فرسخ
تصویری از فراسخ
تصویر فراسخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فراسخ

فراسخ

فراسخ
جمع فرسخ، از ریشه پارسی فرسخ ها فرسنگ ها واحد مسافت: الف - نزد مسلمانان 12000 ذراع و آن معادل سه میل یا دوازده هزار گز بود. ب - نزد اعراب معادل 5919 متر بود، جمع فراسخ
فرهنگ لغت هوشیار

فراسخ

فراسخ
جَمعِ واژۀ فرسخ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به فرسخ شود
لغت نامه دهخدا

فراست

فراست
سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکاری
فراست
فرهنگ فارسی عمید

فراست

فراست
دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن، هوشیاری، تیزهوشی، زیرکی، قیافه شناسی
فراست
فرهنگ فارسی عمید

فراسه

فراسه
فراست در فارسی هوش اندر یافت زیرکی دروندانی چهره شناسی سوار خوبی، اسپ شناسی
فرهنگ لغت هوشیار