عبدالرحمان بن عبدالله بن داود بن ابراهیم خولانی یمنی. متوفی 1003 هجری قمری او راست: تعبیر قرآن و رسالۀ نظر باجنبیه. (هدیه العارفین ج 1 ص 547) احمد بن محمد بن عیسی حرازی ابوالعباس یمنی که در 689 هجری قمری درگذشته. کتبی بر طریقۀ اشاعره دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 100 از قلادهالنحر) عبدالله بن یزید لعقی یمنی. فقیه متوفی پیرامون 505 هجری قمری او راست: ’سبعالوظائف’ در اصول دین. (هدیه العارفین ج 1 ص 453)
عبدالرحمان بن عبدالله بن داود بن ابراهیم خولانی یمنی. متوفی 1003 هجری قمری او راست: تعبیر قرآن و رسالۀ نظر باجنبیه. (هدیه العارفین ج 1 ص 547) احمد بن محمد بن عیسی حرازی ابوالعباس یمنی که در 689 هجری قمری درگذشته. کتبی بر طریقۀ اشاعره دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 100 از قلادهالنحر) عبدالله بن یزید لعقی یمنی. فقیه متوفی پیرامون 505 هجری قمری او راست: ’سبعالوظائف’ در اصول دین. (هدیه العارفین ج 1 ص 453)
مهره های در رشته کشیده شده. (از ناظم الاطباء) ، مهره فروش. (ملخص اللغات حسن خطیب). امروز فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. (یادداشت مؤلف)
مهره های در رشته کشیده شده. (از ناظم الاطباء) ، مهره فروش. (ملخص اللغات حسن خطیب). امروز فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. (یادداشت مؤلف)
بلند کردن سرین خود را، گام فراخ نهادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، بسیاری نمودن به آنچه نزد خود نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، تبازی رهام (مرغ غیرشکاری) ، خود را مانند باز نمودن. (از اقرب الموارد)
بلند کردن سرین خود را، گام فراخ نهادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، بسیاری نمودن به آنچه نزد خود نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، تبازی رهام (مرغ غیرشکاری) ، خود را مانند باز نمودن. (از اقرب الموارد)
پارسی تازی گشته ترازی از مردم تراز از ساخته های تراز پارسی تازی گشته ترازی ترز نگار منسوب بشهر طراز، آنچه در شهر طراز یافت شود اسب طرازی گرگ طرازی. منسوب به طراز آن که جامه را نگار کند مطرز رقام. یا جامه طراز. جامه ای که برای سلطان بافند
پارسی تازی گشته ترازی از مردم تراز از ساخته های تراز پارسی تازی گشته ترازی ترز نگار منسوب بشهر طراز، آنچه در شهر طراز یافت شود اسب طرازی گرگ طرازی. منسوب به طراز آن که جامه را نگار کند مطرز رقام. یا جامه طراز. جامه ای که برای سلطان بافند