نیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلوناتنیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلونات
مواظب خود بودن، خود را حفظ کردن، کنایه از خود را از عیب و بدی در گفتار و کردار حفظ کردنمواظب خود بودن، خود را حفظ کردن، کنایه از خود را از عیب و بدی در گفتار و کردار حفظ کردن
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، توشکان در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تارآتش خانۀ حمام، گُلخَن، گولَخ، گُلخان، گولخَن، توشکان در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار