جدول جو
جدول جو

معنی تذلیل - جستجوی لغت در جدول جو

تذلیل
ذلیل کردن، خوار گردانیدن، ذلیل شمردن
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
فرهنگ فارسی عمید
تذلیل(اَمْهْ)
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی). رام کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). خوار پنداشتن کسی را و نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). خوار کردن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، نهاده شدن خوشه های خرمابن بر شاخ بی برگ آن تا بردارد آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آویخته و قریب یا برابر و هموار کرده شدن خوشه های انگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا. (قرآن 76 / 14)
لغت نامه دهخدا
تذلیل
خوار کردن، رام کردن
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تذلیل((تَ))
خوار کردن
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذییل
تصویر تذییل
ذیل دادن، ذیل نویسی کردن، نوشتن مطلبی در پایین صفحۀ کتاب، دامن دار کردن، جامه را درازدامن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجلیل
تصویر تجلیل
بزرگداشت، بزرگ داشتن، کسی را گرامی داشتن، احترام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
گمراه ساختن، برای مثال اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرج میرزا - ۳۵)، به ضلالت و گمراهی نسبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلیل
تصویر تعلیل
علت ذکر کردن، علت و سبب امری را بیان کردن، مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
تسبیح کردن، «لا اله الا اللّه» گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبلیل
تصویر تبلیل
نیک تر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلیل
تصویر تجلیل
فرا گرفتن، بپوشاندن چیزی و فراز گرفتن، بزرگ کردن، احترام گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالیل
تصویر تالیل
گوش تیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
لا الله الا الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیل
تصویر تکلیل
تاجگذاری تاج نهادن، درخشاندن، بد دل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیل
تصویر تملیل
دگرگون ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیل
تصویر تفلیل
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلیل
تصویر تغلیل
منسوب به خیانت کردن کسیرا، در زیر لباس پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلذل
تصویر تذلذل
مضطرب و فروهشته گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
هضم کردن، خرج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیل
تصویر تعلیل
علت و سبب امری را بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز دامن کردن دامن فرو هشتن دامن دار کردن، مطلبی را در ذیل صفحه کتاب نوشتن، ذیل نویسی، جمع تذلیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
خلال شدن، سرکه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذبیل
تصویر تذبیل
زیر نویسی پاینامه نویسی، گسترش دامن بلند کردن دامن
فرهنگ لغت هوشیار
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصلیل
تصویر تصلیل
بانگیدن لگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
بی اراده گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
اندک کردن، اندک گردانیدن، کم قرار دادن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
((تَ))
خلال کردن دندان، داخل هم کردن انگشتان دست هنگام وضو گرفتن برای رسیدن آب لای انگشتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
((تَ))
حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذییل
تصویر تذییل
((تَ))
دامن دار کردن، مطلبی را در پایین صفحه کتاب نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجلیل
تصویر تجلیل
((تَ))
بزرگ داشتن، احترام گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
فرهنگ واژه فارسی سره