خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی). رام کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). خوار پنداشتن کسی را و نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). خوار کردن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، نهاده شدن خوشه های خرمابن بر شاخ بی برگ آن تا بردارد آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آویخته و قریب یا برابر و هموار کرده شدن خوشه های انگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا. (قرآن 76 / 14)