جدول جو
جدول جو

معنی تضلیل

تضلیل
گمراه ساختن، برای مثال اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرج میرزا - ۳۵)، به ضلالت و گمراهی نسبت دادن
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تضلیل

تضلیل

تضلیل
تَضلال. (اقرب الموارد). بی راه خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). منسوب کردن کسی را به ضلالت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیراه گردانیدن. (دهار). ضایع گردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). و رجوع به تضلال شود، گمراهی: الم یجعل کیدهم فی تضلیل. (قرآن 105 / 2) ، آیا نگردانید حیلۀ ایشان را در گمراهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 375)
لغت نامه دهخدا

تضلیل

تضلیل
ضلالت، گمراهی
متضاد: هدایت، گمراه کردن
متضاد: هدایت کردن، به ضلالت نسبت دادن، گمراه دانستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد