- تدعب
- ناز کردن بر کسی
معنی تدعب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گول و نادان کانا
با هم مزاح کردن
فراخی عیش، آسایش
زشتگونگی، روی پیسگی پیسه گرردیدن روی
خو کردن و حریص گردیدن بچیزی، عادت کردن و مواظبت
شاخه شاخه شدن
شادمان شدن، خشم گرفتن
بسیار بازی کردن
شعبه شعبه شدن، شاخه شاخه شدن، پراکنده گشتن، متفرق شدن
خو گرفتن، عادت کردن
راندن، گادن، شوخی کردن لاغیدن شوخ لاغگوی شوخ لاغگوی
زحمت و رنج و سختی و ماندگی
رنج، سختی، ماندگی، خستگی