- تدانی
- بهم نزدیک شدن
معنی تدانی - جستجوی لغت در جدول جو
- تدانی
- به هم نزدیک شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کم شونده تکیدا (از واژه تکیده برابر با لاغر و ضعیف) کم وضعیف شونده، بحر متدارکبحر متسق: و هم ازین معنی آن بحر مستحدث را متدارک نام کردند که اسباب آن اوتاد آنرا دریافته است و بعضی آنرا بحر متسق خوانند و برخی بحر متدانی و این همه نامهایی است متقارب المعنی
متدارک، قافیه ای که دو حرف متحرک و یک ساکن داشته باشد مانند «زند» و «کند»
بیاد آوردن، یاد آوری
ساخت و پاخت، سازش
نزدیکان و فامیل
پیش آمدن دشمن، ویران گردیدن دیوار
وامکاری
درمان کردن
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
نیست گرداندن یکدیگر هم نابودی، یکدیگر را نابود کردن هم را نیست کردن، با هم نیست شدن
بی نیازی از هم
مانده و سست گردیدن
بهم تهنیت گفتن
با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن
جسمانی، مربوط به جسم
یکدیگر را نابود کردن
سست شدن، سستی کردن، کوتاهی کردن در کاری
دوا کردن، درمان کردن، خود را معالجه کردن
با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری
نقاط نزدیک مثلاً اقاصی و ادانی، نزدیکان، فرودستان، برای مثال تو آنی که خواهند اجرام گردون / که در مجلس تو بوند از ادانی (عنصری - ۲۸۰)
نو جوان برنای نرم اندام جوان شاداب
به هم تهنیت گفتن
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
نزدیک، قریب
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، آهستگی درنگ، تاخیر