به یکدیگر نزدیک شدن. (زوزنی). با همدیگر نزدیک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نزدیک شدن بعض قوم به بعضی دیگر. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح صوفیه) معراج مقربانست و معراج عالی آنان بالاصاله یعنی بدون وراثت به حضرت قاب قوسین منتهی شود و بحکم وراثت محمدیه به ’حضرت او ادنی’رسد... (تعریفات جرجانی) ، قلیل و ضعیف شدن شتر کسی. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد)
به یکدیگر نزدیک شدن. (زوزنی). با همدیگر نزدیک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نزدیک شدن بعض قوم به بعضی دیگر. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح صوفیه) معراج مقربانست و معراج عالی آنان بالاصاله یعنی بدون وراثت به حضرت قاب قوسین منتهی شود و بحکم وراثت محمدیه به ’حضرت او ادنی’رسد... (تعریفات جرجانی) ، قلیل و ضعیف شدن شتر کسی. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد)
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
همدیگر نزدیک. (آنندراج). نزدیک و پهلوی یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، کم و ضعیف شونده. (فرهنگ فارسی معین). - بحر متدانی، بحر متدارک. بحر متسق. رجوع به متدارک شود
همدیگر نزدیک. (آنندراج). نزدیک و پهلوی یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، کم و ضعیف شونده. (فرهنگ فارسی معین). - بحر متدانی، بحر متدارک. بحر متسق. رجوع به متدارک شود
کم شونده تکیدا (از واژه تکیده برابر با لاغر و ضعیف) کم وضعیف شونده، بحر متدارکبحر متسق: و هم ازین معنی آن بحر مستحدث را متدارک نام کردند که اسباب آن اوتاد آنرا دریافته است و بعضی آنرا بحر متسق خوانند و برخی بحر متدانی و این همه نامهایی است متقارب المعنی
کم شونده تکیدا (از واژه تکیده برابر با لاغر و ضعیف) کم وضعیف شونده، بحر متدارکبحر متسق: و هم ازین معنی آن بحر مستحدث را متدارک نام کردند که اسباب آن اوتاد آنرا دریافته است و بعضی آنرا بحر متسق خوانند و برخی بحر متدانی و این همه نامهایی است متقارب المعنی